شاعرانه

پایگاه انتشار سروده های کلاسیک و نثر نوشته های حسین رضائیان

شاعرانه

پایگاه انتشار سروده های کلاسیک و نثر نوشته های حسین رضائیان

شاعرانه

چند سالیست که با نوکری ات دل شادم
جان زهرا دم مردن مبری از یادم....

برای عاقبت به خیری بنده حقیر دعا کنید. یاحق

"استفاده از مطالب این پایگاه با ذکر منبع بلامانع است"

بایگانی

سکوت

يكشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۲، ۰۹:۳۱ ب.ظ



این سر چه کند هزار سودایش هست

مجنون به خدا امید لیلایش هست


این غروب غمگین نبود پایانی

خورشید نگر! نوید فردایش هست


باران ز دو چشم آسمان می بارد

امید وصال خود به دریایش هست


دریا به تلاطم چو رسد می گرید

این سیل نگر برای ارضایش هست


اما چه کند دل که سکوتش حکم است

هر دم به غمش غصه ی عظمایش هست


دل غصه به روی غصه اش می آید

این از ادب و همت والایش هست


از صحبت امروز چنین حاصل شد

دل را به خدا وسعت صحرایش هست


می گفت رضی در آخرین لحظه ی عمر

دیگر دل من نوبت غوغایش هست


----------------------------------------------

تابستان 1387

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۲۰

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی