شاعرانه

پایگاه انتشار سروده های کلاسیک و نثر نوشته های حسین رضائیان

شاعرانه

پایگاه انتشار سروده های کلاسیک و نثر نوشته های حسین رضائیان

شاعرانه

چند سالیست که با نوکری ات دل شادم
جان زهرا دم مردن مبری از یادم....

برای عاقبت به خیری بنده حقیر دعا کنید. یاحق

"استفاده از مطالب این پایگاه با ذکر منبع بلامانع است"

بایگانی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انتقادی» ثبت شده است


منتشر شده در سایت شهرستان ادب (کلیک کنید)

روزهای خوبی بود.

 

باورش هم کمی سخت بود: هم جواری و بدون نیاز به هیچ هماهنگی قبلی، هم صحبتی با کسانی که قبلن ها فقط اسمشان را روی کتابشان، یا تصویرشان در فیلم های دیدار با رهبری و یا عکس شان را در مصاحبه ی روزنامه ای با آن ها دیده بودم...

 

و اینکه آن ها هم بی هیچ آلایش و پیرایه ای تو را می پذیرفتند و با تو هم صحبت می شدند.

 

جالب بود برایم اینکه هیچ کار نداشتند به این که تو در این عرصه در نقطه ی صفر مرزی هستی و خود آنان نزدیکای 100 پایانی...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۲ ، ۱۴:۳۱
یاحق



عجله نکنید؛ قصد ندارم با نظام مخالفت کنم؛ نه؛ من نسل سوی هستم؛ نسل سومی همین انقلاب...

این را گفتم که کسی سوء استفاده نکند.

اما...

اول حرف هایم را گوش کنید -  یا بهتر بگویم: آن ها را بخوانید -  بعد نتیجه گیری کنید:

 

من مربی ام؛ متربیانی را تحت تربیت دارم. -  البته خود نیز کماکان در حال تربیت شدن هستم -  فرزندان این نظام را می بینم که امروز از بزرگترین دانشگاه عمومی نظام مقدس جمهوری اسلامی، یعنی صدا و سیما، که البته این تعبیر را بنیانگذار آن، بنیانگذار صدا و سیما نه، انقلاب را می گویم،  به آن، انقلاب را نه، صدا و سیما را می گویم، اتلاق کرده است، -  خلاصه اش می شود این: « فرزندان این انقلاب را می بینم که امروز از صدا و سیما، بزرگترین دانشگاه عمومی نظام مقدس جمهوری اسلامی به تعبیر بنیانگذار انقلاب » -  دارند کارهای غیر اسلامی یاد می گیرند.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۲ ، ۲۲:۲۹
یاحق



ساعت 2:30 شب است. مادر از درد به خود می پیچد. تو مضطر می شوی. چاره ای نداری جز این که این وقت شب لباس بپوشی و او را به بیمارستان ببری. آدم عاقل می داند روز دکتر رفتن بسی بهتر از شب هنگام به دکتر مراجعه کردن است. اما تو مضطر شده ای و چاره ای جز این نداری. ناله ی مادرت تو را بی تاب کرده. به این می اندیشی که می روی اورژانس، پرستارهای مهربان (!) به داد او می رسند و تو آرامش می یابی. هم تو هم مادرت که دارد از درد ناله می کند... تو از درد او هیچ سر در نمی آوری و نمیدانی علتش چیست. با خودت می گویی به دکتر که مراجعه کنم او با برخورد گرم خود مرا آرام می کند و مرا از درد مادرم مطلع می سازد. پس وقت را غنیمت می شماری و....


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۲ ، ۲۲:۲۳
یاحق