شاعرانه

پایگاه انتشار سروده های کلاسیک و نثر نوشته های حسین رضائیان

شاعرانه

پایگاه انتشار سروده های کلاسیک و نثر نوشته های حسین رضائیان

شاعرانه

چند سالیست که با نوکری ات دل شادم
جان زهرا دم مردن مبری از یادم....

برای عاقبت به خیری بنده حقیر دعا کنید. یاحق

"استفاده از مطالب این پایگاه با ذکر منبع بلامانع است"

بایگانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «11 سپتامبر» ثبت شده است



همین سال پیش بود؛ شهریورماه. ما مشهد بودیم.

داشتیم از حرم بر می گشتیم.

مردم جمع شده بودند.

گریه می کردند.

فریاد می زدند.

وامحمدا می گفتند....

ناگهان جگرم سوخت....

چشمم بارانی شد...

دستانم را مشت کردم.

فریاد زدم.

وامحمدا گفتم....

چیزهایی شنیده بودم؛ اما باورم نمیشد که این اتفاق رخ دهد...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۲ ، ۱۴:۵۴
یاحق



مهدی! دگر بیا که دلم غصه دار شد

باری دگر دو چشم ترم گریه بار شد

 

پایان رسید صلح حدیبیه العجل!

قرآن دوباره بر روی نیزه سوار شد

 

آتش زدند بار دگر درب خانه را

سیلی دوباره بر روی مادر نثار شد

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۲ ، ۱۷:۴۳
یاحق