از شربت عشق تو، شیرین بشود کامم
بی ماه رخت آقا، کی راحت و آرامم؟
ای سایه ی تو بر سر، نوری به همه دنیا
بازآ که دگر تنگ است، از دوری تو دل ها
از شربت عشق تو، شیرین بشود کامم
بی ماه رخت آقا، کی راحت و آرامم؟
ای سایه ی تو بر سر، نوری به همه دنیا
بازآ که دگر تنگ است، از دوری تو دل ها
نا امیدم می کند این گفته ها
گفته هایی بدتر از ناگفته ها
حیف یاسین ها که خواندم بهر تو
حیف شمس و والضحی و قصه ها