شاعرانه

پایگاه انتشار سروده های کلاسیک و نثر نوشته های حسین رضائیان

شاعرانه

پایگاه انتشار سروده های کلاسیک و نثر نوشته های حسین رضائیان

شاعرانه

چند سالیست که با نوکری ات دل شادم
جان زهرا دم مردن مبری از یادم....

برای عاقبت به خیری بنده حقیر دعا کنید. یاحق

"استفاده از مطالب این پایگاه با ذکر منبع بلامانع است"

بایگانی

۲ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است


یاد خودم افتادم...

که تنها جوابی که می گرفتم بعد از های های گریه کردن هایم، این بود که، اشک چشمانم را پاک کند!

آن اوایل می گفت حق نداری گریه کنی! اگر قرار است گریه کنی با هم گریه می کنیم...

آن روزها گریه ی من برایش سخت بود... چون خیلی خیلی دوستم داشت! تنها من بودم و قلب او...

اما همین طور که گذشت و جلو رفت، کم کم گریه هایم برایش عادی شد. احتمالا با خودش مرور کرده بود که این هم شورش را درآورده و مدام گریه می کند!

تنها جوابی که می داد، تنها عکس العملش، همین بود که اشک هایم را پاک کند و وقت رفتن، همین، بگوید: گریه نکنی ها!

...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۴ ، ۱۶:۳۳
یاحق


دلگیر نشو از من، درگیر و گرفتارم

حرفی زده ام اما، دیوانه تو پندارم

 

دیوانه سخن را جز، از کام نمی گوید

من کام نمی گیرم، از بس که جنون دارم

 

گفتم که خداحافظ، اما تو سلامش بین

در دایره ی این دل، برعکس تو بیمارم

 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۵۷
یاحق