غزل دوباره غزل با دو رکن در تکرار
ندیدن تو و دل تنگی ام پی دیدار
دوباره شعر فراق و تغزلی غمگین
از آن درود نخست و وداع آخر کار
گرفته شور دو طوفان نگاه مواجم
سرشک شوق وصال و جدایی از دلدار
غزل دوباره غزل با دو رکن در تکرار
ندیدن تو و دل تنگی ام پی دیدار
دوباره شعر فراق و تغزلی غمگین
از آن درود نخست و وداع آخر کار
گرفته شور دو طوفان نگاه مواجم
سرشک شوق وصال و جدایی از دلدار
ای که دل را با سخن هایت به اغما می بری
گوش کن با گوش جان تا ماجرا را بنگری
فتنه ای برپاست کز گرد و غبارش تیغ ها
می زند هر ناکس و هر کس به نام سروری
ترس آن دارم که ای نفس بد اندیش عاقبت
با هوس هایت ز من هم آبروها می بری
خوش به حال دل ما گرچه پر از تنهایی ست
هرچه هم هست گرفتار غم لیلایی ست
هرچه از جور زمان زخم به قامت دارد
جای شکرش سر جاش است پر از شیدایی ست
ما گداییم ولی عزتمان لم یزلی ست
که گدایی سر کوی حسین آقایی ست