از خویش بیزارم دگر بیداد کافیست
از هرکس و هر ناکس استمداد کافیست
بیهوده جان کندم به راه غیر عمری
تو جان مکن بهر کسی، فرهاد! کافیست
من را بس این عمری که طی شد تا به امروز
این زنده ماندن با دلی ناشاد کافیست
از خویش بیزارم دگر بیداد کافیست
از هرکس و هر ناکس استمداد کافیست
بیهوده جان کندم به راه غیر عمری
تو جان مکن بهر کسی، فرهاد! کافیست
من را بس این عمری که طی شد تا به امروز
این زنده ماندن با دلی ناشاد کافیست