شاعرانه

پایگاه انتشار سروده های کلاسیک و نثر نوشته های حسین رضائیان

شاعرانه

پایگاه انتشار سروده های کلاسیک و نثر نوشته های حسین رضائیان

شاعرانه

چند سالیست که با نوکری ات دل شادم
جان زهرا دم مردن مبری از یادم....

برای عاقبت به خیری بنده حقیر دعا کنید. یاحق

"استفاده از مطالب این پایگاه با ذکر منبع بلامانع است"

بایگانی

کافیست

چهارشنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۳، ۱۲:۴۱ ب.ظ
فرهاد

از خویش بیزارم دگر بیداد کافیست

از هرکس و هر ناکس استمداد کافیست

 

بیهوده جان کندم به راه غیر عمری

تو جان مکن بهر کسی، فرهاد! کافیست

 

من را بس این عمری که طی شد تا به امروز

این زنده ماندن با دلی ناشاد کافیست

 

دیگر صدایم در نمی آید ز سینه

گوش جهان را ناله و فریاد کافیست

 

خسته شدم از این دروغ، این حرف ناراست

دیگر سخن گفتن ز عدل و داد کافیست

 

این پیرزن، این عشوه گر را عاشقی بس!

او را هزاران شوهر و داماد کافیست 1

 

ای مرگ! دیگر وقت دیدارت رسیده

آری بیا که صحبت از بیداد کافیست 2

 

----------------------------------

 

1-  دل بر این پیرزن عشوه گر دهر مبند

     کاین عروسی ست که در عقد بسی داماد است

 

خواجوی کرمانی

 

2-  اسفند 1392

نظرات  (۱)

کافیست
پاسخ:
بله

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی