هدیه ی سال نو:
مرور می کنم این را که دوستت دارم
قسم به قصه ی لیلا که دوستت دارم
من از تو، از خم ابروی تو نمی رنجم
نگو برای چه، زیرا که دوستت دارم
چراغ سبز دلت را در این شلوغی شهر
به من نشان بده حالا که دوستت دارم
هدیه ی سال نو:
مرور می کنم این را که دوستت دارم
قسم به قصه ی لیلا که دوستت دارم
من از تو، از خم ابروی تو نمی رنجم
نگو برای چه، زیرا که دوستت دارم
چراغ سبز دلت را در این شلوغی شهر
به من نشان بده حالا که دوستت دارم
ابر چشمانم دوباره شور باریدن گرفت
آه غم در سینه ام سودای نالیدن گرفت
با من آواره از سامان سخن گفتن چه سود
آفتابم سوی مغرب عزم تابیدن گرفت
عقل را در دست دل دادن چه کار جالبی ست
تازگی ها کام من طعمی ز فهمیدن گرفت