دل می برد ز دست دو عالم لوای تو
آقای من تمام دو عالم فدای تو
من از ازل گدای در خانه ی توام
چشمم همیشه بوده به فضل و عطای تو
یک جلوه ای نما و جهان را به هم بریز
هستی آسمان و زمین مبتلای تو
دل می برد ز دست دو عالم لوای تو
آقای من تمام دو عالم فدای تو
من از ازل گدای در خانه ی توام
چشمم همیشه بوده به فضل و عطای تو
یک جلوه ای نما و جهان را به هم بریز
هستی آسمان و زمین مبتلای تو
وقتی حواس من به پرم گرم می شود
یعنی به هر بهانه سرم گرم می شود
پایان روزهای بهارست و نرم نرم
دارد هوای دور و برم گرم می شود
حتماً زمان صحبت با تو رسیده است
کم کم دهان نوحه گرم، گرم می شود
ما را در آسمان تولا رها کنید
در راه عشق آل پیمبر فدا کنید
کوری چشم دشمن مولای آفتاب
ما را غلام حضرت هادی صدا کنید
نام نقی سرآمد اسماء عالم است
هر کس جز این سروده از آدم سوا کنید
حالا که قصه ی ما شرح ماتم است
پس این قباله خاطره ای از محرم است
« کشتی شکست خورده ی طوفان کربلا » 1
ساحل نداشت که داغش دمادم است 2
---------------------------------------
1- کشتی شکست خورده ی طوفان کربلا
در خاک و خون فتاده به میدان کربلا
محتشم کاشانی
2- بهمن 1390
ما سال هاست نمک گیر روضه ایم
از ابتداست نمک گیر روضه ایم
در اقتصادخانه ی ارباب عالمین
این سهم ماست، نمک گیر روضه ایم
-----------------------------------
بهمن 1390
دوباره جمعه و این دیده آسمانی شد
دوباره صفحه ی ذهنم پر از نشانی شد
نگاه سوی چه باشد که ناگهان با اشک
دو چشم پر ز معاصیم جمکرانی شد
-----------------------------------------------
دی 1390 / صفر 1433
بدون عشق تو دلدادگی ندارد سود
" سه نقطه " های خیالم نسیم یاد تو بود 1
" سواد آینه " ام بی سوادی محض است 2
اگر ز دست محبت نمایی ام مردود
شکسن خورده ی " طوفان واژه ها " گشتم 3
خودت بگو که چه بود از تألمت 4 مقصود
دستت فدای سرت، نفست که هنوز هست
چشمت فدای سرت، نفست که هنوز هست
حتی دگر که مشک پاره شد و شد قامتم کمان
رایت 1 فدای سرت، نفست که هنوز هست 2
------------------------------------------
1- علم ، پرچم
2- مهر 1390 / ذی القعده 1432
« دریا به چشم گریه کنان تو شبنم است
یعنی که هرچه گریه برایت کنم کم است » 1
دارد بساط ماتم تو می شود به پا
ماهی دگر به ماتم ارباب عالم است 2
--------------------------------------------
1- تضمین؛ اما نام شاعر برای بنده مجهول است.
2- مهر 1390 / ذیقعده 1432
از کربلا ودیعه ی جنت مرا نصیب
از عطر یار شمیم محبت مرا نصیب
گفتا چرا به غصه نشستی به آه و اشک؟
گفتم سرشک دیده ز هیئت مرا نصیب
------------------------------------
آبان 1390 / ذی القعده 1432