طاقتم طاق شد
چهارشنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۲، ۱۱:۵۷ ب.ظ
سخنی گفتم و آتش به دل خویش زدم
که خدا خسته ام و کاش رسانی مددم
زندگی باده ی تلخی شده، کافیست خدا!
کاش رؤیای خوشی تا دم مرگم بردم
طاقتم طاق شد، آسودگی ام برهم ریخت
کی شود تا که بچینند به رویم لحدم
هرچه رخداد به من بیشتر این ثابت شد
که من بخت سیه هرچه کنم باز بدم
دم آخر پس از این بازی ظلمت پیشه
آرزوم است خبر از دل خرّم رسدم
----------------------------------
اردیبهشت 1392