پمپ بنزین
امروز روز امور تربیتی است... روز افرادی که نقششان در مدرسه ها دقیقاً پیرامون مسائل فرهنگی و تربیتی تعریف می شود.
معاون تربیتی دبیرستان ما، جناب آقای جهدآسا یکی از نیروهای زحمت کش و خدوم این عرصه است که الحق و الانصاف، اثر اخلاص فعالیت او در چنین مدرسه ای با موقعیت حساسی که دارد (دبیرستان نمونه دولتی رشد پسران - منطقه 16 تهران - اولین مدرسه نمونه دولتی کشور - تأسیس در سال 1364 ) کاملاً مشهود و بارز است...
دیروز در دبیرستان از ایشان تقدیری به عمل آمد و بنده در وصف زحمات ایشان شعری سرودم و در این برنامه به اجرا درآمد که به شرح زیر است:
صبحا از ساعت هفت وقتی میاد به مدرسه
با خودش فکر می کنه امروز به کاراش می رسه؟
یه نگاه میندازه به میزشو سر تکون میده
با یه یاعلی دلش رو دست آسمون میده
سر و کله میزنه از سر صبح تا به غروب
با همه جور بچه ای، بچه ی بد، بچه ی خوب.
دیقه به دیقه میان بچه ها و میگن: آقا!
میشه استفاده کرد از سیستم و میز شما
پمپ بنزینی شده میز ایشون برا خودش
روزی صدها دفه تکرار میشه این یه واکنش
کارای بسیج یه ور، یه ور کار پرورشی
ثبت نام بچه ها المپیاد، چی می کشی؟
کارای پرورشی، تربیتی، مسابقه
طومار بلندیه این تجربه، این سابقه
خلاصه اگه نشد یه شعر خوب بگم برات
به خدا تقصیر من نبود، به جون بچه هات
آقای محمدی اگر که زودتر گفته بود
یه غزل گفته بودم، یا قصیده، یا یه سرود
قافیه وقتی به تنگ اومد برو خب، واینسا
ما همه دوستت داریم، معاون ما، جهدآسا