جوابم بنموده
پنجشنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۱۹ ب.ظ
گفتا چه غمی بر کمر افتاد که بشکست؟
گفتم که غم عشق خرابم بنموده
گفتا ز چه باران به روی رخت نشسته؟
گفتم غم دوریست که آبم بنموده
گفتا که چرا چنین شدی واله و شیدا؟
گفتم که نگارم به نگاهی جوابم بنموده
گفتا که چه باک است ز بی مهری معشوق؟
گفتم که غم و غصه همین است؛ هلاکم بنموده
رو سوی دل عاشق و دیوانه ی مهتاب
گفتم غم دلدار و نگاهش کبابم بنموده
درماندگی ام یک خم ابروی نگار است
گویی که برایم جگرم عزم مماتم بنموده 1
انگار نگارم دل از این عشق بریده
دست از من رسوا کشیده ست و رهایم بنموده
ای عشق نگارم چه بدیده ز من زار
کز جمع محبان چنین خار و سوایم بنموده
اشک است رفیق و همدم "رضی" و گوید 2
ای وای نگارم به نگاهی جوابم بنموده 3
----------------------------------------------
1- این سروده از اولین عاشقانه های من است و اگر از الفاظ خیلی ساده و کوچه بازاری استفاده شده که دون شأن شعر است، به خاطر تصور ابتدایی از این نوع شعر بوده است. اصلاً از این سروده ها دل خوشی ندارنم.
2- تخلص " رضی " را دبیر محترم پیش دانشگاهی بنده، جناب آقای کیانی که همیشه به نیکی از ایشان یاد می کنم، و در واقع جرأت سرودن را ایشان در وجود من زنده کردند، به بنده داده اند.
3- پاییز 1386
1- این سروده از اولین عاشقانه های من است و اگر از الفاظ خیلی ساده و کوچه بازاری استفاده شده که دون شأن شعر است، به خاطر تصور ابتدایی از این نوع شعر بوده است. اصلاً از این سروده ها دل خوشی ندارنم.
2- تخلص " رضی " را دبیر محترم پیش دانشگاهی بنده، جناب آقای کیانی که همیشه به نیکی از ایشان یاد می کنم، و در واقع جرأت سرودن را ایشان در وجود من زنده کردند، به بنده داده اند.
3- پاییز 1386