تب عشق
سه شنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۲، ۰۸:۲۲ ب.ظ
تب عشق است که جان را به عدم پر داده ست
هر که دربند شد اندر غم عشق آزاد است
نفس عیسی مریم که مسیح است بدان
دم عشق است که در حنجره اش فریاد است
عشق این نیست که دربند شوی پای کسی
آنکه اینگونه اسیرش بشوی شیاد است
عشق در جذبه ی آن ابر پدیدار نشد
مرگ این عشق طراویدن دم یا باد است
تیر دلبستگی ای دوست! به قلبت منشان
چه کسی گفته که سرلوحه ی این فرهاد است؟
به زبان نیست کلام و سخنانم ای دوست!
که دلم از سخنم محترم و دلشاد است
عشق این است که پروانه بشوی بر شمعی
آن که شد سوخته و دم نزده دلداده ست
--------------------------------------
دی 1388