درگه تعمیر
کاشکی فاصله ها این همه تعبیر نداشت
اذن پابوسی تو حکمت و تقدیر نداشت
کاش این آینه هر لحظه نشانم می داد
که دعا در حرمت حاجت تفسیر نداشت
صحن هایت همه در حال قیامند و قعود
این نمازیست که جز نام تو تکبیر نداشت
زائرانت همه خوبند به غیر از بنده
روسیاهی که دگر طاقت تحقیر نداشت
من فراری شده ام از همه جا، از همه چون
به حریم تو دلم حلقه و زنجیر نداشت
آمدم تا نفست حلقه به گوشم بکند
و نگویم که دلم فرصت تغییر نداشت
دل پوسیده ی من حال تو را می طلبد
به جز مرقد تو درگه تعمیر نداشت
این چه حالیست که من بی تو به آن می نازم
دست در دست خودم بود که تأثیر نداشت
به خدایی که در این نزدیکی جلوه گر است
دل من جز به درت ناله ی شبگیر نداشت
اشک گر اشک بود خاتمه اش ممکن نیست
ورنه آن ترس ز نابودی و تبخیر نداشت
به دعایت دل من منتظر مهدی ساز
و بگو این دل دیوانه که تقصیر نداشت
یوسفت غایب و کنعان شده بیت الاحزان
این چه دردیست که ره جز غم تکثیر نداشت
ضامن اشک رضی باش که تا صبح ظهور
حرف جز قافله سالاری آن میر نداشت
-----------------------------------------
فروردین 1390 / جمادی الاول 1432 - سفر مشهد مقدس
انتشار این سروده در پایگاه اینترنتی عمارنامه: کلیک کنید + انتشار در نشریه اردوی مشهد مقدس کانون نخبگان