شاعرانه

پایگاه انتشار سروده های کلاسیک و نثر نوشته های حسین رضائیان

شاعرانه

پایگاه انتشار سروده های کلاسیک و نثر نوشته های حسین رضائیان

شاعرانه

چند سالیست که با نوکری ات دل شادم
جان زهرا دم مردن مبری از یادم....

برای عاقبت به خیری بنده حقیر دعا کنید. یاحق

"استفاده از مطالب این پایگاه با ذکر منبع بلامانع است"

بایگانی

عشق ازلی

شنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۲، ۱۰:۲۱ ب.ظ



دوش از کوچه ی عشاق گذر می کردم

نیمه شب را به غم دوست سپر می کردم

 

ساعتی چند از این در به دری طی گردید

من هم این قائله را نیک نظر می کردم

 

بر دلم شور غم و غصه ی دلدار نشست

لیک از حس خود احساس خطر می کردم

 


پیرمردی که مرا دید به حالم خندید

گفت: من چون تو همین گونه سفر می کردم

 

روزها در پی آن عشق گران می رفتم

شام تا صبح همی فکر سحر می کردم

 

تا که چشمم به تو افتاد و دگر فهمیدم

چشم خود را به بطالت همه تر می کردم

 

حال من بین و مکش دست ز عشق ازلی

که من این خبط ز بی عقلی سر می کردم

 

ای رضی تا که زبان هست از او باید گفت

که جز این قصه اگر بود ضرر می کردم

 

----------------------------------------

فروردین 1390

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی