قالوا بلی - سفر کربلا 4
از این حوالی بود جان را مبتلا کرد
با اشک چشمانش دلم را پر بلا کرد
آن شب میانه روضه ی هرساله، ارباب
امضا برایم این برات کربلا کرد
مدیون زهرایم که با این عشق دیرین
من را اسیر آیه ی " قالوا بلی " کرد 1
با یک اشاره رفت و برگشتم رقم خورد
اینگونه راز عاشقی را برملا کرد
ای کاش مرگم را رقم می زد همان دم
کز سوز دل جان را دچار ابتلا کرد
حالا من و این سینه ی مملو ز حسرت
وان حسرتی کاو صحبت از جام ولا کرد
درد رضی درمان شد و حاجت روا شد
ارباب او را زائر گنبد طلا کرد 2
------------------------------------
1- وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلِین: و [یاد کنید] هنگامى را که پروردگارت از صلب بنىآدم نسلشان را پدید آورد، و آنان را [در ارتباط با پروردگاریش] بر خودشان گواه گرفت [و فرمود:] آیا من پروردگار شما نیستم؟ [انسانها با توجه به وابستگى وجودشان و وجود همه موجودات به پروردگارى و ربوبیّت حق] گفتند: آرى، گواهى دادیم. [پس اقرار به پروردگارى خود را در این دنیا از شما گرفتیم] تا روز قیامت نگویید: ما از این [حقیقت آشکار و روشن] بىخبر بودیم. (172 - اعراف)
2- شهریور 1390 / شوال 1432 - پیش از سفر کربلا