شاعرانه

پایگاه انتشار سروده های کلاسیک و نثر نوشته های حسین رضائیان

شاعرانه

پایگاه انتشار سروده های کلاسیک و نثر نوشته های حسین رضائیان

شاعرانه

چند سالیست که با نوکری ات دل شادم
جان زهرا دم مردن مبری از یادم....

برای عاقبت به خیری بنده حقیر دعا کنید. یاحق

"استفاده از مطالب این پایگاه با ذکر منبع بلامانع است"

بایگانی

شرح غصه

جمعه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۲۱ ب.ظ



 

تصوّری که تو داری، آرامش دریاست!

لیک بدان که میسوزد

بی نقاب و پرده، جمال آنکه پی نور است

از شمس روی تو...

او پی عشق آدم و حوّاست...!



پرسیدنی است واقعاً، عشق آدم و حوّا؟

چیزی نگفته اند،

هر چه بوده، شرح قصه ی مجنون

 در طلب لیلاست...


باور کن،

این قصه نیست که هر که شنیدش

بگوید چه زشت یا زیباست!!!


« اینجا محل بودن ما نیست » خندیدی!

از « استخوان در گلو » گفتم، لبخند

گفتی اینها هم وهم است

 همه رؤیاست...


علت تلاطم این دریا چیست؟ من هم نمی دانم

اما باخبر باش انگار

عازم سفری دور و دراز

به سوی صحراست!

آری نظر مکن برکه ی آبی را که خاموش است

به آبشار بنگر

غوغاست!


کبوتری که بالش شکست

چه توقعی می رود از او پرواز،

تازه بعد این حادثه ها دیگر

یکه و تک و تنهاست!


هم قطارانم، حتی

درودم گفتند...

آن ها هم مرا راندند و فرمودند « رو »،

اینجا جای آدمهاست!


شرح غصه شنیدی،

فهمیدی یا نه؟ نمی دانم

لیک « رضی » می گوید

هر آنچه می رسد بر ما، از ماست...


----------------------------------------------------------

خرداد 1387

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی