حکومت غزل
دوشنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۴، ۰۳:۲۰ ب.ظ
قسم به حضرت حافظ که عزت غزل است
نسیم یاد تو در من طراوت غزل است
اگرچه رودکی طبع من قصیده سراست
ولی جمال تو عین کتابت غزل است
شبیه مثنوی معنوی به شش دفتر
ز چشم شمس مثال تو صحبت غزل است
قسم به عزت تاریخ و اعتبار زبان
به حکم چشم تو وقت حکومت غزل است
ببخش بوسه ی نابی ز لعل خود ما را
که این سخن به خدا عین حکمت غزل است
سروده ام به گل خنده ی تو معتبر است
بخند! خنده ی نابت رسالت غزل است
مرا فراق تو هم قصه کرده با سعدی
« در آن نفس که بمیرم » نهایت غزل است
----------------------------------------
مرداد 1393
اجرای همین شعر در انجمن شعر شب های امین: ببینید
خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود
به هر درش که بخوانند بیخبر نرود
طمع در آن لب شیرین نکردنم اولی
ولی چگونه مگس از پی شکر نرود
سواد دیده غمدیدهام به اشک مشوی
که نقش خال توام هرگز از نظر نرود
ز من چو باد صبا بوی خود دریغ مدار
چرا که بی سر زلف توام به سر نرود
دلا مباش چنین هرزه گرد و هرجایی
که هیچ کار ز پیشت بدین هنر نرود
مکن به چشم حقارت نگاه در من مست
که آبروی شریعت بدین قدر نرود
من گدا هوس سروقامتی دارم
که دست در کمرش جز به سیم و زر نرود
تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری
وفای عهد من از خاطرت به در نرود
سیاه نامهتر از خود کسی نمیبینم
چگونه چون قلمم دود دل به سر نرود
به تاج هدهدم از ره مبر که باز سفید
چو باشه در پی هر صید مختصر نرود
بیار باده و اول به دست حافظ ده
به شرط آن که ز مجلس سخن به در نرود