غروب جدایی
چهارشنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۴، ۱۰:۱۶ ق.ظ
به این نتیجه رسیدم که دست بردارم
از آن لبی که به شیرینی اش گرفتارم
به این نتیجه رسیدم که چاره ام مرگ است
چرا که دیگر از این عمر رفته بیزارم
میان برزخ عقل و جنون دلم گیر است
چه نفرتی ز خیال تو در دلم دارم
نشسته ام بنویسم قرار یعنی کشک!
گذاشتی سرِ کارم! غریب دلدارم!
به این نتیجه رسیدم که از تو دل ببرم
به این نتیجه رسیدم که نیستی یارم
بریدم از تو که از من بریدی و رفتی
بریدم از تو به شادی، ولی عزادارم
سیاه پوش غم بی تو بودنم حالا
در این غروب جدایی خدانگهدارم
----------------------------------
مهرماه 1393