لعنت به من
جمعه, ۱۱ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۱۰ ب.ظ
من در خیال خویش پندارم چنین بود
که یار من دردانه ای روی زمین بود
پندار من این بود که او بهترین است
پندار من این بود اما غیر از این بود
انگشتری که در پی اش بودم بسی سال
جنسش بدل بود و رکابش بی نگین بود
وقتی رسیدم پای دیوار بلایا
تنها پناهم دست و یارم آستین بود
زیبا نبود و نیست دیگر پیش چشمم
لعنت به من که گفتم او زیباترین بود
او با نه من، با دیگران بسیار یار است
از ابتدا او غیر من را هم نشین بود
بودم از او، نابودی ام هم دست او بود
پایان رنج عشق از اول همین بود
--------------------------------
مهرماه 1393