شاعرانه

پایگاه انتشار سروده های کلاسیک و نثر نوشته های حسین رضائیان

شاعرانه

پایگاه انتشار سروده های کلاسیک و نثر نوشته های حسین رضائیان

شاعرانه

چند سالیست که با نوکری ات دل شادم
جان زهرا دم مردن مبری از یادم....

برای عاقبت به خیری بنده حقیر دعا کنید. یاحق

"استفاده از مطالب این پایگاه با ذکر منبع بلامانع است"

بایگانی

افسوس آخر

دوشنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۹، ۰۱:۵۱ ب.ظ

از تو سه تا گزاره، همواره در بَرَم بود

شوری شبیه طوفان، از عشق در سرم بود

 

اول همیشه ماندن، در ابتلای این راه

راهی که آبرویش، از دیده‌ی ترم بود

 

دوم تو را اگرچه، از دور دل نکندن

این غصه‌های آن ور، آن داغ این ورم بود

 

سوم چراغ غم را، خاموش جلوه دادن

چیزی که سوخت اما، افسوس آخرم بود

 

من سوختم در این راه، از تو ولی چرا نه

یک حسرت عجیبی، هر دم برابرم بود

 

حتی برای یک بار، تو با خودت نگفتی

این داغ خورده از زخم، گویا برادرم بود

 

می‌خواستم دوباره، چشمان خود بسوزم

چشمی نمانده بود و، این دیده پُر ورم بود

 

---------------------------------------

شهریور 94

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی