شاعرانه

پایگاه انتشار سروده های کلاسیک و نثر نوشته های حسین رضائیان

شاعرانه

پایگاه انتشار سروده های کلاسیک و نثر نوشته های حسین رضائیان

شاعرانه

چند سالیست که با نوکری ات دل شادم
جان زهرا دم مردن مبری از یادم....

برای عاقبت به خیری بنده حقیر دعا کنید. یاحق

"استفاده از مطالب این پایگاه با ذکر منبع بلامانع است"

بایگانی

خاطرات سه سالگی

پنجشنبه, ۱۰ شهریور ۱۴۰۱، ۱۰:۱۷ ق.ظ

خاطرات سه سالگی - با شعری از حسین رضائیان

سه ساله بودم که خبر رسید رفتی
آخر به سمت آسمون شهید رفتی

باباجونم بیا پیشم، نده عذابم
دلم برات که تنگ میشه، بیا به خوابم

خواب دیدم، همراه یه کاروونم
همراه یه دختر قامت کمونم
پرسیدم بگو چرا موهات سفیده
گریونی برای چی دردت به جونم؟

گفت: فرزند شهیدی مگه نه؟
طعنه‌ها شنیدی مگه نه؟
موهاتو کشیدن مگه نه؟
درداتو ندیدن مگه نه؟

بابا ولی تو که رفتی
منو همش بغل کردن
برام عروسک خریدن
کام منو عسل کردن

چه فرقی داریم با هم
چه فرقی دارن مردم
می گفت که کشتن باباشو
برای ری برا گندم

ای داد از این غصه‌ی قدیمی
ای داد از این ماتم یتیمی

 

اجرا: محمد چراغعلی

موسیقی: عرفان یاملایی

تهیه شده در استودیو نجوا

 

صوت | کلیپ تصویری | اجرای شاعر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی