چشمانت
دوشنبه, ۲۹ اسفند ۱۴۰۱، ۰۷:۵۳ ب.ظ
خدا را، بودنش را باورم شد ناگهان در قاب چشمانت
دگر احرام بستم بر طواف کعبهی بی تاب چشمانت
خدا را باورم شد بس که در بیداریام - در خواب هم - او را
صدا کردم که بی تابم - و بی خوابم - کند در خواب چشمانت
چه میبینم؟ در استهلال این رؤیای شورانگیز و ناباور
خودم را خیره میبینم میان حلقهی مهتاب چشمانت
نگاهم میکنی مستانه مغلوب غزل میگردم ای ساقی
مگر انگور داری دانه دانه در شراب ناب چشمانت
نگاهم میکنی و دیدهام سر برنمیچرخاند از دیدن
که گشته پلک و ابرو و نگاهم بندهی ارباب چشمانت
و این عین نماز است و مسلمان گشتم آخر بر مدار تو
خدا را شکر بستم قامتم را در دل محراب چشمانت
اگر داراییام دوری و دنیایم همه درد است باور کن
کفایت میکنم از هرچه درد و دوری دنیا به چشمانت
---------------------------
آبان 1400
کلیپ تصویری "چشمانت" | تیزر تبلیغاتی
۰۱/۱۲/۲۹