این را مخواه
می خواهم از عمق دلم گویم سخن از پادشاه
آنکه فدایش جان کنم، گر او نماید یک نگاه
آن کس که وصف طائری از طائران مرقدش
دل مرده را احیا کند، بیرون برد دل را ز چاه
این روزها شد قسمتم، باری دگر این دیده را
وقف تماشایش کنم، نذر نظر بر بارگاه
هر آینه خیل ملک در آستان شاه عشق
بر خاک او سر می نهند، زیرا بود او قبله گاه
درمان درد سائلان، یار همه درماندگان
سرمایه ی هر مستمند، هر بی نوا را تکیه گاه
او مایه ی آرامش است ، او بحر را طوفان ترین
باشد همان که بهر او داریم اشک و سوز و آه
زر ذره ای از قیمتش، گل بهترین تصویر او
گم کرده راهان را شود از مرحمت او نور راه
ای آسمان تسخیر تو! ، ای بهترین درمان درد!
ای ضامن آهو رضا، ای پادشاهان را تو شاه
من ذره ای نالایقم، مشمول لطفت گشته ام
از رحمت بی حد خود آقا ز من هرگز مکاه!
تو قسمتم کردی روم پابوس اربابم حسین
من سائل کوی توام، نمی روم، این را مخواه
آری سخن از لطف تو بسیار باشد ای عزیز!
زیرا که تو خواندی مرا، گرچه که هستم روسیاه
هر کس به مشهد رفته او دیوانه تر برگشته است
زیرا که سقاخانه ات می می دهد بر بی پناه
آن گنبد رعنای تو نورش دلم را برده است
داریم یقین این را بود از نور آنجا نور ماه
ای بی پناهان را پناه! ، ای بی نوا را تکیه گاه !
ای پادشاهان را تو شاه !، پاکم نما از هر گناه
هر کس که دل تنگ حسین و کربلا گردیده است
سوی تو می آید به صد اشک و به صدها سوز و آه
هر صحن اینجا صحنی است از صحن های آسمان
هر آینه آیینه ای باشد کزان پیدا اله
گرد ضریحت می دوم گرچه بود اینجا شلوغ
زیرا که آید در نظر از مضجع تو قتله گاه
شکر خدا آخر « رضی » بهر تو نظمی آفرید
دارد
امید رحمتی از سوی تو ای پادشاه
-------------------------------------------------
مرداد 1387 / شعبان 1429 - در حرم حضرت