مرا چه غم
برای آن که خیالی گناه دارد، نه
برای من که گنه کارم و خطا کارم
تو برتری ز توهم، تو برتری ز خیال
تو برتری ز هر آنچه به چنته ام دارم
منی که در دم غفلت که نه، به هر وقتی
گناه کرده ام و بند قید تکرارم
چگونه درد مرا التیام می بخشی؟
قسم که دست خودم نیست، بیمارم
بهانه کرده ام عشقی که لااقل با آن
گناه قلب و دلم را کنار بگذارم
ولی نبوده مرا حاصلی به جز تکرار
من از تمام سخن ها به فکر انکارم
قسم به عزت تو بس بود مرا مولا!
قلیل رحمت تو در مصاف بسیارم
تمام عالم اگر در برابرم باشند
به نام نامی تو پیش چشمشان خارم
نظر به دیده ی تر کن اگرچه بد کردم
تو گفته ای که سرشک تو را خریدارم 1
گنه نموده ام اما به درگهت وصلم
مرا چه غم ز گناهان که چون تویی دارم
رضی میان گناهان خود شده مفقود
کرم نما و بیابم که بی تو من زارم 2
---------------------------------------
1- " وَقَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ ؛ و پروردگارتان گفت : بخوانید مرا تا شما را پاسخ گویم " (غافر/60)
2- مهر 1387/ شوال 1429