شاعرانه

پایگاه انتشار سروده های کلاسیک و نثر نوشته های حسین رضائیان

شاعرانه

پایگاه انتشار سروده های کلاسیک و نثر نوشته های حسین رضائیان

شاعرانه

چند سالیست که با نوکری ات دل شادم
جان زهرا دم مردن مبری از یادم....

برای عاقبت به خیری بنده حقیر دعا کنید. یاحق

"استفاده از مطالب این پایگاه با ذکر منبع بلامانع است"

بایگانی

قبیله ی مرصاد

چهارشنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۰۴ ق.ظ

قبیله مرصاد - شعری از حسین رضائیان

گفتا سخنی بگو که اذنت دادم

گفتم که برفته این مهم از یادم

 

گفتا که خرابی؛ نبود بعد تو کَس

گفتم که مخوان منحرف و شیّادم  

 

گفتا که نشانی از خود ابراز نما

گفتم که من از قبیله ی مرصادم  

 


گفتا که چرا چنین گنه کار شدی؟

گفتم که من از نگاه او افتادم

 

گفتا ز چه رو خموش و ساکت ماندی؟

گفتم که مرا چه حاصل از فریادم؟

 

گفتا که تو را چی میشود بر معشوق؟

گفتم که من از غصه ی او جان دادم

 

گفتا که چه عشقی تو به یارت داری؟

گفتم که چو شیرین و منش فرهادم

 

گفتا چه شود حاصلت این آخر عمر

گفتم که تباه ار 1 نکند امدادم  

 

گفتا که چه خواهی ز عطایش؟ برگو

گفتم که ز مرحمت رسد بر دادم

 

گفتا که رضی سخن بران حسن ختام

گفتم که از این هم سخنی بس شادم 2

 

-----------------------------------

1-  اگر

 

2-  آبان 1387

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی