ای که دل از باده تهی کرده ای
جام می ام را ز چه رو برده ای؟
گر تو ز این عیش فراری شدی
پس ز چه رو سرکه ز خون خورده ای؟
--------------------------------------
اسفند 1389
ای که دل از باده تهی کرده ای
جام می ام را ز چه رو برده ای؟
گر تو ز این عیش فراری شدی
پس ز چه رو سرکه ز خون خورده ای؟
--------------------------------------
اسفند 1389
شده بی رمق چشم پر ابر من
به پایان رسیده دگر صبر من
مرا از درش رانده آقای من
شود همره این غصه تا قبر من 1و2
-----------------------------
1- ماجرای این شعر برمی گردد به داستان سفر به مشهد مقدس که البته موفق به رفتن نشدم و از ناراحتی این دوبیت عنایت شد.
2- بهمن 1389
سخن عشق ...، همان را که تو گفتی حافظ
من شدم واله آن تا که تو گفتی حافظ
چه شد آن وعده که گفتی که می آید آخر؟
چه شد آن قصه ی زیبا که تو گفتی حافظ؟
« نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد » 1
پدرم گفت چنین یا که تو گفتی حافظ؟
درد بی درمان خود را چه کنم مهدی جان؟
بغض این چشمان خود را چه کنم مهدی جان؟
غم هجر تو که درمان شدنی نیست عزیز!
نفس بی وجدان خود را چه کنم مهدی جان؟
این تو و این سخن سوخته 1 و این دل من
حرف همراهان خود را چه کنم مهدی جان؟
تا روز آخرم گله دارم ز دست تو
ای گوشواره ام! گله دارم ز دست تو
او می کِشد تو رهایم نمی کنی
ای هدیه ی پدرم گله دارم ز دست تو
-------------------------------------
دی 1389 / صفر 1432
شکر ایزد را که بارانی شدیم این روزها
باز ثابت شد که ما را دوست می دارد خدا
این گناهانی که ما این لحظه ها داریم را
باز نادیده گرفت آن مهربان باوفا
حال ماییم و دوباره صحبت عصیان و اثم
حال ماییم و سخن از زشتی کردارها
--------------------------------------
دی 1389 / صفر 1432
امان از سرشلوغی وای بر من
امان از بی فروغی وای بر من
امان از اینکه دورم از تو و یار
عجب حرف دروغی وای بر من
-------------------------------
آذر1389
در وادی محبت، حرفی به جز تعب نیست
این بار این سروده، از قلب با طرب نیست
دردی میان دل بود، گفتم بگویم آن را
اما نبود چاهی، این قصه پر عجب نیست
دردا سخن زیاد و، گوشی مباد حاضر
اینجا کسی به فکر، امرار روز و شب نیست
از همان کودکی ات مشق نبرد آموختی
اذن میدان که ندادت، مثل شمعی سوختی
بین نخلستان که دستانت ز تن افتاده بود
چشم مجروحت به سمت مهد اصغر دوختی
تا که تیری نا امیدت کرد از باز آمدن
بر زمین افتادی و جان را ز تن بفروختی
« دوباره روضهی تلخ اسارت زینب 1 »
دوباره روضهی سنگ و شکایت زینب
دوباره روضهی شاهی به روی خاک و به خون
دوباره روضهی گودال و قامت زینب2
----------------------------------------------
1- دوباره روضهی تلخ اسارت زینب
مرور متن کتاب شرافت زینب
وحید قاسمی (رقیه خاتون)
2- آذر 1389 / ذی الحجه 1431