دریای عفتم، آیینهی وقار
با حُجب و با حیا، در اوج اقتدار
هرگز نمی رسد، تا لحظهی ابد
روزی که چادرم از من جدا شود
من پیرو همان زنی ام که در اوج غم
"عباس می دهد نخ معجر نمی دهد"
هدیه ی زهرا مادرمه
چادری که روی سرمه
حجاب من عشق من سنگرمه
چادرم ذوالفقار حیدره
خدا میگه که این حجابِ برتره
به عطر و بوی بندگی معطره