تب عشق است که جان را به عدم پر داده ست
هر که دربند شد اندر غم عشق آزاد است
نفس عیسی مریم که مسیح است بدان
دم عشق است که در حنجره اش فریاد است
عشق این نیست که دربند شوی پای کسی
آنکه اینگونه اسیرش بشوی شیاد است
تب عشق است که جان را به عدم پر داده ست
هر که دربند شد اندر غم عشق آزاد است
نفس عیسی مریم که مسیح است بدان
دم عشق است که در حنجره اش فریاد است
عشق این نیست که دربند شوی پای کسی
آنکه اینگونه اسیرش بشوی شیاد است
بیچاره من که اسیرم به پایتان
هر دم نفس زدم به هوای هوایتان
من زیر بارتان کمرم خم شده ولی
انگار نه انگار که شکستم برایتان
هر لحظه فکر خود و قصه ی خودید
گویی نمی شنوید صدایی جز صدایتان
نمیدانم چرا اینگونه مستم؟
چرا هر لحظه در فکر تو هستم؟
نمیدانم چرا تو بی وفایی؟
چرا من باز پای تو نشستم؟
چرا با این که می دانستم این را
دوباره این دلم را بر تو بستم؟
ارباب! تمام نفسم مال شماست
ارباب! دلم همیشه دنبال شماست
پرواز من از کوی تو آغاز شود
امید من از روز ازل بال شماست
فرمود مقام رهبری یک سالی
امسال به یمن عشر غم سال شماست 1
شب های جمعه قلب من، لبریز شوق انتظار
آقا! بیا که جمعه را با ما تو باشی سوگوار
از ماتم پیغمبر و داغ امام مجتبی
از غصه ی مولا رضا، گریان شوی و بیقرار
------------------------------------
بهمن 1388 / صفر 1431
عید قربان شده قربانی دلدار شویم
به امید نفسی تشنه ی دیدار شویم
حق اگر حق و اگر داعی حق است خدا
به طرفداری حق باد که بر دار شویم
------------------------------------
آذر 1388 / ذی الحجه 1430 - عید قربان
دلم دروازه ی آلودگی هاست
وجودم در پی بیهودگی هاست
اگر مولا نمی آید از این است
که قلبم در تب فرسودگی هاست
-------------------------------
1388
تو رفتی و منم بی تاب ماندم
هراسان در تب گرداب ماندم
نکردم ساعتم را کوک آن وقت
به تقدیر الهی خواب ماندم
---------------------------
1388
امروز نشد که عقده ای وا بکنم
افسوس که بین سینه گم شد سخنم
تصمیم گرفته ام که چون گذشته ها
حرف از همگان بشنوم و دم نزنم
-----------------------------------
آبان 1388