9 دی
پنجشنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۵۷ ق.ظ
دلم دوباره نفس تازه کرد آقا جان
ببین تفاوت احساس و عشق در انسان
چه شد به سینه ی هشتاد و هشت، خود دیدی
خودت بیاورش آن را به پهنه ی میزان
ستیز شمر و یزید زمان به عاشورا
مصاف لشکر میخانه با حسین زمان
چه فتنه ای که به پا شد به نام آزادی
چه خیمه ها که به آتش زدند بی دینان
ولی دوباره طلوعی نمود عشق تو
به حکم حب ولایت قیام شد فرمان
بهار بار دگر زد جوانه در نه دی
نشست خنده به لعل امام و سرورمان
همیشه عشق حسین است آنکه پیروز است
نه حس و حال هوس های پیرو شیطان
بیا که دل به هوای تو گشت شیدایی
بیا به حق حسین و به حق اشک روان
« رضی » دگر سخنش حرف روز موعود است
بیا که نامه ی عمرم همی رسد پایان1و2
-------------------------------------------------
1- این سروده در شب شعر عاشورایی دانشگاه کشاورزی استان البرز مورد تقدیر قرار گرفته است.
۹۲/۰۵/۳۱