شاعرانه

پایگاه انتشار سروده های کلاسیک و نثر نوشته های حسین رضائیان

شاعرانه

پایگاه انتشار سروده های کلاسیک و نثر نوشته های حسین رضائیان

شاعرانه

چند سالیست که با نوکری ات دل شادم
جان زهرا دم مردن مبری از یادم....

برای عاقبت به خیری بنده حقیر دعا کنید. یاحق

"استفاده از مطالب این پایگاه با ذکر منبع بلامانع است"

بایگانی

نامه ی خیس

جمعه, ۲۵ مهر ۱۳۹۳، ۰۸:۲۳ ب.ظ

مسیح


تو در تصور من بهترین شب سالی

شبی که می­شنوم عطر عشق را از آن

شبی که دست مرا دست دوست می­گیرد

شبی که یاد تو را داد می زند باران

 

تو در خیال من بی بها بها داری

بهای من به نگاه تو بستگی دارد

بگیر دست مرا ای تصور شیرین!

ترحمی به وجودی که خستگی دارد

 

تو در تغزل امروز من وجودت شور

تو در تغزل هر لحظه ام حضورت شعر

تو بیت بیت مرا رنگ عشق می­بخشی

تو روشنی طلوعی، تمام نورت شعر

 

مسیح خنده به روی لبت تماشایی­ست

برای دیدنش از تو اجازه می­گیرم

بخند تا که نمیرم؛ بخند ای عیسی!

میان خنده­ ی تو جان تازه می­گیرم

 

به نام نامی باران! به نام نامی ابر!

قسم به عزت گریه! قسم به حرمت آه

فراق فصل خزان است و وصل فصل بهار

وصال عین صواب و فراق عین گناه

 

دوباره حرف فراق و قلم دوباره شکست

ببین نبودن تو با دلم چه­ ها کرده

دوباره قصه­ ی باران، دوباره نامه­ ی خیس

دوباره گریه برای گناه ناکرده

 

بیا به حال دلم رحم کن عزیز دلم!

بیا به قصه ی دوری تو باش سرانجام

چه فایده که دوباره شروع شد ماتم

دوباره نامه­ ی من بی تو ماند بی فرجام

 

--------------------------------------

اردیبهشت 1393

نامه خیس


مسیح خنده

نظرات  (۱)

سلام.مسطار به روز شد با غزل آینه.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی