سمت خدا
جمعه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۹:۱۰ ب.ظ
یک سال پیش این روزها در دفتر شعرم
گفتم: به نام عشق، بسم الله زیبایی
شعری سرودم با ردیف «دوستت دارم»
تو آمدی و قصه شد خالی ز تنهایی
یک سال پیش این روزها وقت نماز صبح
قامت به یاد دیدنت میبستم ای بانو
حالا عشا، مغرب، نماز صبح، ظهر و عصر
بین قنوتم یاد چشمت هستم ای بانو
یک سال شد این قصهی "شیرین و فرهادی"
یک سال شد لیلا شدی، مجنون شدم من هم
یک سال از آغاز راهی تا ابد طی شد
در این سفر همسایهی کارون شدم من هم
با تو تمام لحظهها رنگ خدا دارد
بالا خدا، پایین خدا، سمت خدا هر سمت
تو هستی و با تو تمام خانه رنگین است
رنگ عبادت، رنگِ صوت ربنا هر سمت
------------------
خرداد 96
۹۹/۰۲/۱۹