بهار بی تو مرا جز خزان ندارد رنگ 1
بهار بی تو دروغ است و مملو از نیرنگ
دوباره جمعه به جمعه گذشتن ایام
و من که بی تو سپردم دلم به این آهنگ
بهار من! تو کجایی؟ چرا نمی آیی؟
بیا که بی تو به جان آمد این دلِ دل تنگ 2
بهار بی تو مرا جز خزان ندارد رنگ 1
بهار بی تو دروغ است و مملو از نیرنگ
دوباره جمعه به جمعه گذشتن ایام
و من که بی تو سپردم دلم به این آهنگ
بهار من! تو کجایی؟ چرا نمی آیی؟
بیا که بی تو به جان آمد این دلِ دل تنگ 2
در آسمان نگاهم یگانه خورشیدی
شب سیاه بلا را صباح امیدی
« به غمزه مسئله آموز » کل استادان 1
اگرچه خط ننوشتی، تو عشق می دیدی
درخت رحمت تو سایه گستر عالم 2
تو نخل پر ثمر بوستان توحیدی
این روزها گرفتی حال و هوای حافظ
داری همیشه نقلی از شعرهای حافظ
اما چه خوب میشد گر نکته های ما را
دریابی ای صنوبر از ماجرای حافظ
یادش بخیر روزی کز فرط این علاقه
من یک غزل سرودم از دل برای حافظ (کلیک کنید)
---------------------------------------
بهمن 1390
سخن عشق ...، همان را که تو گفتی حافظ
من شدم واله آن تا که تو گفتی حافظ
چه شد آن وعده که گفتی که می آید آخر؟
چه شد آن قصه ی زیبا که تو گفتی حافظ؟
« نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد » 1
پدرم گفت چنین یا که تو گفتی حافظ؟
می توانم درد را در چشم تو باور کنم
در سکوت ناله ات فکر غمی دیگر کنم
می توانم آسمان را بنگرم در اشک تو
ابر و باران، باد و طوفان را دوباره تر کنم
از نفس های تو غربت در دلم پیدا شده
عاقبت میمیرم و این قصه را ابتر کنم
در قنوت دلتان یاد غریبان باشید
در نماز شب خود به یاد یاران باشید
در سحرگاه جنون با نفس مهمومی 1
یاد سودازده قلب و دل انسان باشید
وعده گاه دلتان میکده ی جانان است
اندکی در طلب وعده ی جانان باشید
بیا ای یوسف زهرا دمی بر من نظر بنما
بیا دیگر سحر گردان شب تاریک هجران را
الا ای صاحب عالم که دل در بند زلف توست!
« چه دشوار است پیمودن به هجران تو منزل ها » 1سحر، افطار، هر لحظه، به هر محدوده ای باشم
« ز داغت آن چنان گریم که ماند ناقه در گل ها »2
دیگر بنما پیدا این مطلع پنهان را
بشنو سحری یکدم فریاد غریبان را
ای ماه شب یلدا! کافیست خسوف تو
دیگر سحری باید شام دل ویران را
« دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آیی »1
این حرف قدیمی شد خواندیم ز بس آن را
هان مژده که یار خوش خبر می آید
آن صاحب غایب از نظر می آید
فالی زده ام که صبح این آدینه
آن یوسف گمگشته دگر می آید 1و2
---------------------------------------------
1- یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور
حافظ
2- آبان 1387 / ذیقعده ی 1429