میخوام بگم برای تو، از هستی رفته به باد
از اون کرامتی که شد، نصیب من خیلی زیاد
یادم میاد تو هیئتا، تو روضه ها، تو گریه ها
این حرفو می زدم به تو، خدا کنه یادت بیاد
قسم به جون کفترات، که باوفاتر از من اند
منو ببر به کربلا، که جون داره به لب میاد
میخوام بگم برای تو، از هستی رفته به باد
از اون کرامتی که شد، نصیب من خیلی زیاد
یادم میاد تو هیئتا، تو روضه ها، تو گریه ها
این حرفو می زدم به تو، خدا کنه یادت بیاد
قسم به جون کفترات، که باوفاتر از من اند
منو ببر به کربلا، که جون داره به لب میاد
به سوی قبله ی دل ها روم خوش این اقبال
که قامتم ز غم و غصه گشته همچون دال
ز لحظه لحظه ی این حادثه همی شادم
امیر میکده! جانا! برس تو بر دادم
تمام همسفرانم چو مست میخانه
که آشنای تو با عالمی چو بیگانه 1
سخن از عشق همیشه زیباست
عاشقی کار دل بی پرواست
غصه ی عشق اگر در دل بود
دگرت غصه بگردد نابود
چون سخن از دل و دیوانگی است
نوکرت هستم و چاکر دربست
از تو گفتند بسی ای همه ی خوبی ها
از تو گفتن نبود کار من بی سر و پا
چه کنم عاشق و مجنونم و کارم این است
نتوانم که نگویم سخنی از لیلا
حالیا ای همه ی آرزوی قلب من!
بده اذنم که رسم من به همین یک رؤیا