شاعرانه

پایگاه انتشار سروده های کلاسیک و نثر نوشته های حسین رضائیان

شاعرانه

پایگاه انتشار سروده های کلاسیک و نثر نوشته های حسین رضائیان

شاعرانه

چند سالیست که با نوکری ات دل شادم
جان زهرا دم مردن مبری از یادم....

برای عاقبت به خیری بنده حقیر دعا کنید. یاحق

"استفاده از مطالب این پایگاه با ذکر منبع بلامانع است"

بایگانی

۳۸۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «یاحق» ثبت شده است

لحظه‌ای از یاد تو غافل نگردد خاطرم

با تمام جاده‌ها عطر تو همراه من است...

عطر تو
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۸ ، ۰۳:۳۸
یاحق

گرفته رنگ سیاه فراق شام وصال / دوباره حرف جدایی، فصال دوری، درد

قلم دوباره به تاب و تبی‌ست شورانگیز / که روی دفتر دل حک کند چنین: برگرد...

وصال
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۸ ، ۰۳:۳۷
یاحق

تو رو زودتر دیدمت اما چه سود

توی حاصلش تفاوتی نبود

من تو قلب تو می‌موندم بی رقیب

«اگه این زمان لعنتی نبود»


زمان لعنتی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۸ ، ۱۳:۴۲
یاحق

تو فقط منتظر بهانه بودی بروی

هدیه‌ی روز تولدت خداحافظی‌ام...


بهانه

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۸ ، ۱۴:۳۷
یاحق

 

 

تازگی‌ها شنیده‌ام شیخی

به کف آورده آن چنان گنجی

و از آن رو ارائه بنموده‌ست

مِتُدی تازه در نظرسنجی

 

گفته این شیخِ با ذکاوت ما

غبطه باید به حال دولت خورد

می‌توان از نگاه عابرها

پی به اوضاع اقتصادی برد

 

مثلاً هرکسی که می‌خندد

لاجرم راضی است از حالش

هرکسی اخمو است ناراضی‌ست

خاک عالم به حال و احوالش

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۸ ، ۱۳:۲۸
یاحق

خورشید بی غروب

 

ای به نور هدایتت امروز
همه در انتظار صبح سپید
السلام علیک روح الله
السلام علیک یا خورشید

با تو شب‌های بی‌فروغ زمین
ناگهان روز تازه‌ای دیدند
انقلابی شد آسمانِ خیال
به جهان نور ربنا تابید

صفحه صفحه عبور در تاریخ
حال ما را عجیب می‌گیرد
تو به تاریخ ما دوباره زدی
رنگی از افتخار، رنگ امید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۹۸ ، ۲۰:۲۲
یاحق

جهان را با وجودش سر به سر پر کرده است از جود
همان نوری که تاریکی شود با بودنش نابود

همان عطری که در عالم نوید واژه‌ی مستی به بار آورد
همان هستی که با او هستی دنیا شده موجود

جوادی که به پایان برد هرچه یاوه گویی را به میلادش
عیان شد این چنین حق بودن هر وعده‌ی موعود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۷ ، ۱۴:۳۸
یاحق

 

بریدم از همه اما بریدن از تو نشد

کشیدم از همه دست و کشیدن از تو نشد

 

محبت همگان را خودم نمی‌دیدم

به قدر ثانیه اما ندیدن از تو نشد

 

زبان به مهر گشودم به شوق گفتن تو

ولی چنین سخنی را شنیدن از تو نشد

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۷ ، ۱۲:۲۹
یاحق

قصه ما

دلم می‌خواست چهره‌ای برایت تصویر کنم و در چشمانت، خیره بمانم و بنویسم از دیروز و امروز و فردایت. بیا و حالا که نمی‌شود تو را در یک قاب محدود کرد، دستانم را بگیر و با خودت به سفر ببر. سفری به ماجرای پر فراز و نشیب «ما» شدنت!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۷ ، ۲۰:۲۴
یاحق

سردار

از ابتدا در حسرت پرواز بودی

با ساز رفتن مدتی هم ساز بودی

 

از بعد از آن دوران، پس از جاماندن از عشق

با هرنفس دنبال یک اعجاز بودی

 

فرمانده بودی، خوش قد و بالا، و اما

افتاده بودی، مثل یک سرباز بودی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۷ ، ۱۸:۱۹
یاحق