از همان کودکی ات مشق نبرد آموختی
اذن میدان که ندادت، مثل شمعی سوختی
بین نخلستان که دستانت ز تن افتاده بود
چشم مجروحت به سمت مهد اصغر دوختی
تا که تیری نا امیدت کرد از باز آمدن
بر زمین افتادی و جان را ز تن بفروختی
از همان کودکی ات مشق نبرد آموختی
اذن میدان که ندادت، مثل شمعی سوختی
بین نخلستان که دستانت ز تن افتاده بود
چشم مجروحت به سمت مهد اصغر دوختی
تا که تیری نا امیدت کرد از باز آمدن
بر زمین افتادی و جان را ز تن بفروختی
« دوباره روضهی تلخ اسارت زینب 1 »
دوباره روضهی سنگ و شکایت زینب
دوباره روضهی شاهی به روی خاک و به خون
دوباره روضهی گودال و قامت زینب2
----------------------------------------------
1- دوباره روضهی تلخ اسارت زینب
مرور متن کتاب شرافت زینب
وحید قاسمی (رقیه خاتون)
2- آذر 1389 / ذی الحجه 1431
رسید ماه محرم دلم دوباره گرفت
دلم ز دیدن آن بوریای پاره گرفت
به نام نامی دلبر دوباره شور تو را
شکسته قلب نحیفم به یک اشاره گرفت
-------------------------------------
آذر 1389 / ذی الحجه 1431
دلم دوباره نفس تازه کرد آقا جان
ببین تفاوت احساس و عشق در انسان
چه شد به سینه ی هشتاد و هشت، خود دیدی
خودت بیاورش آن را به پهنه ی میزان
ستیز شمر و یزید زمان به عاشورا
مصاف لشکر میخانه با حسین زمان
رسید نامه ی طوفان سرشت واویلا
خدا دوباره ز ماتم نوشت واویلا
صدای مرثیه ای از دلم به گوش آید
که شمر بر روی سینه نشست واویلا 1و2
-----------------------------------
1- وَ الشِّمرُ جالسٌ عَلی صَدرِک: و شمر بر روی سینه ی تو نشست.
فرازی از زیارت ناحیه مقدسه
2- آذر 1389 / محرم الحرام 1432
روز ازل که چهره ات آقا! کشیده اند
این واژه را برای شما آفریده اند
این جمع را ببین که به امید یک نگاه
رو سوی شهر دیده تان پر کشیده اند
دستان پر ز حاجتمان را نظر کنید
این دست ها ز غیز شما دل بریده اند
ما از ازل گدای در خانه ات شدیم
خود یک نظر نمودی و دیوانه ات شدیم
تو شمع گشته ای که دل مهر نشکند
باعث شدی که ما همه پروانه ات شدیم
کل فرشتگان همه اقرار می کنند
ما نیز مست باده و پیمانه ات شدیم
دل من تنگ چشمون سیاته
به یاد اون نگاه دلرباته
میخوام اینو همه دنیا بدونند
خدا هم عاشق برق نگاته
------------------------
1389
سلام من به تو الا شهید حق نما حسین
الا تو عشق عالمین، عزیز کبریا حسین
جهنمی ترین کلاغ رو سیاه تو منم
بیا دمی به این کلاغ خود نظر نما حسین
مرا امید یک نگاه تو همیشه باور است
توسلم به دست با کرامت شما حسین
من مشتعل از عشق توام حضرت ساقی!
لبریز نما جام من از باده ی باقی
" دل در طلب عشق تو دیوانه ترین است " (کلیک کنید)
این حرف دلم حرف زمان است و زمین است
بر نامه ی جرمم ز کرم چشم بپوشان
اذنم بده یک دم برسم بر در جانان