من ز داغ دوری ات گریان شدم
من از این غصه همی نالان شدم
زینب ای آیینه ی داغ و إلم!
هر چه گویی، جان من! من آن شدم
سینه ات مجروح زخم غصه هاست
از تب این غصه ها سوزان شدم
من ز داغ دوری ات گریان شدم
من از این غصه همی نالان شدم
زینب ای آیینه ی داغ و إلم!
هر چه گویی، جان من! من آن شدم
سینه ات مجروح زخم غصه هاست
از تب این غصه ها سوزان شدم
زینب همان کسی ست که دل برده از حسین
بانوی اول دنیا و خواهر سلطان عالمین
زیبنده ی علیست چنین دخت اطهری
او بهر مادر خویش هم کند مادری
از هر کرانه لطف خدا را از او ببین
یک دم بیا و بر در این ذو العطا نشین
دوباره از تو سرودن قلم به دستم داد
و قاف قافیه ها عاقبت شکستم داد
دگر هوای دلم مبتلای آمدن است
و سهم روز و شبم ناله بر غمت زدن است
غم تو « سیصد و سیزده » نفر علمدار است
غم تو عادت ما بر نبودن یار است
شده بی رمق چشم پر ابر من
به پایان رسیده دگر صبر من
مرا از درش رانده آقای من
شود همره این غصه تا قبر من 1و2
-----------------------------
1- ماجرای این شعر برمی گردد به داستان سفر به مشهد مقدس که البته موفق به رفتن نشدم و از ناراحتی این دوبیت عنایت شد.
2- بهمن 1389
درد بی درمان خود را چه کنم مهدی جان؟
بغض این چشمان خود را چه کنم مهدی جان؟
غم هجر تو که درمان شدنی نیست عزیز!
نفس بی وجدان خود را چه کنم مهدی جان؟
این تو و این سخن سوخته 1 و این دل من
حرف همراهان خود را چه کنم مهدی جان؟
تا روز آخرم گله دارم ز دست تو
ای گوشواره ام! گله دارم ز دست تو
او می کِشد تو رهایم نمی کنی
ای هدیه ی پدرم گله دارم ز دست تو
-------------------------------------
دی 1389 / صفر 1432
شکر ایزد را که بارانی شدیم این روزها
باز ثابت شد که ما را دوست می دارد خدا
این گناهانی که ما این لحظه ها داریم را
باز نادیده گرفت آن مهربان باوفا
حال ماییم و دوباره صحبت عصیان و اثم
حال ماییم و سخن از زشتی کردارها
--------------------------------------
دی 1389 / صفر 1432
از همان کودکی ات مشق نبرد آموختی
اذن میدان که ندادت، مثل شمعی سوختی
بین نخلستان که دستانت ز تن افتاده بود
چشم مجروحت به سمت مهد اصغر دوختی
تا که تیری نا امیدت کرد از باز آمدن
بر زمین افتادی و جان را ز تن بفروختی
« دوباره روضهی تلخ اسارت زینب 1 »
دوباره روضهی سنگ و شکایت زینب
دوباره روضهی شاهی به روی خاک و به خون
دوباره روضهی گودال و قامت زینب2
----------------------------------------------
1- دوباره روضهی تلخ اسارت زینب
مرور متن کتاب شرافت زینب
وحید قاسمی (رقیه خاتون)
2- آذر 1389 / ذی الحجه 1431
رسید ماه محرم دلم دوباره گرفت
دلم ز دیدن آن بوریای پاره گرفت
به نام نامی دلبر دوباره شور تو را
شکسته قلب نحیفم به یک اشاره گرفت
-------------------------------------
آذر 1389 / ذی الحجه 1431