بریدم از همه اما بریدن از تو نشد
کشیدم از همه دست و کشیدن از تو نشد
محبت همگان را خودم نمیدیدم
به قدر ثانیه اما ندیدن از تو نشد
زبان به مهر گشودم به شوق گفتن تو
ولی چنین سخنی را شنیدن از تو نشد
رو گرفتی از همه، این کار خیلی بهتر است
چون خسوف ماه از انکار خیلی بهتر است
ناز داری... میخرم ناز تو را، قیمت بده
عاشقانه چرخ در بازار خیلی بهتر است
نازی داری... نازکن! با ناز خیلی بهتری
عاشقی با این ادا اطوار خیلی بهتر است
مرا با خنده ی خود برد تا مرز پریشانی
ندادم دل به دستانش، نصیبم شد پشیمانی
پشیمان گشتم از هشیاری ام، آری پشیمانم
به چشمت اخم کردم، آه از اخمی که میدانی
پشیمانم ولی با من نمی سازی، نمی مانی
مرا با تیغ قهر خود ز خود هر لحظه میرانی
وقتی میان ما خدا اصل وصال است
دوری دل ها تا ابد فرض محال است
گفتی « سلااااام » و در تحیر ماندم آن روز
اینگونه رسم الخط برای من سوال است
من از جنوب قلب خود دیدم که پایم
سمت دو تا چشم تو راهی شمال است