شاعرانه

پایگاه انتشار سروده های کلاسیک و نثر نوشته های حسین رضائیان

شاعرانه

پایگاه انتشار سروده های کلاسیک و نثر نوشته های حسین رضائیان

شاعرانه

چند سالیست که با نوکری ات دل شادم
جان زهرا دم مردن مبری از یادم....

برای عاقبت به خیری بنده حقیر دعا کنید. یاحق

"استفاده از مطالب این پایگاه با ذکر منبع بلامانع است"

بایگانی

گزارشی از اردوی آفتابگردان ها

يكشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۲، ۰۲:۳۱ ب.ظ

منتشر شده در سایت شهرستان ادب (کلیک کنید)

روزهای خوبی بود.

 

باورش هم کمی سخت بود: هم جواری و بدون نیاز به هیچ هماهنگی قبلی، هم صحبتی با کسانی که قبلن ها فقط اسمشان را روی کتابشان، یا تصویرشان در فیلم های دیدار با رهبری و یا عکس شان را در مصاحبه ی روزنامه ای با آن ها دیده بودم...

 

و اینکه آن ها هم بی هیچ آلایش و پیرایه ای تو را می پذیرفتند و با تو هم صحبت می شدند.

 

جالب بود برایم اینکه هیچ کار نداشتند به این که تو در این عرصه در نقطه ی صفر مرزی هستی و خود آنان نزدیکای 100 پایانی...

 


شاید آن چیزی که حصار تنها ماندنم را در این اردو شکست، همین صفا و صمیمیتی بود که هم از سوی مهمانان و اساتید محترم

به نمایش گذاشته شد، هم خاکی و بی آلایش بودن اعضا.

 

هم آن جایی که وقتی از محمدجواد پولادی (از بچه های بوشهر)، شعری را که خوانده بود هدیه طلب کردند، بی هیچ ابایی تقدیم کرد، هم آن جایی که قبل از شعر خوانی ام، چندتا ازبچه ها شعرم را دیدند و به لطف برادری، نکاتی را برای بهتر شدن آن ارائه کردند.

 

ندیدم، یا کمتر دیدم کسی را که به فکر بهتر از دیگران بودن بود...

 

شاید باور کردنی نباشد این که بگویم اردوی اختتامیه ی دروه ی دوم آفتابگردان ها تازه اول کار من است.

 

حرف من کمی متفاوت است با نگاه باقی اعضا. چون از اکثر برنامه های دوره، فقط توفیق حضور در همین اردو و چندبار حلقه ی شعر چهارشنبه ها و دو بار مشاوره ی غیرحضوری را داشتم، کمی برای من متفاوت بود. موتور خاموش و کسل من تازه بعد این اردو روشن شد و این را مدیون لطف همین همجواری ها هستم.

 

البته برای بقیه هم بد نیست که از این به بعد بر سرعت حرکتشان بیافزایند و ساکن نشوند.

 

تازه بعد از این اردو می توانم با عزمی راسخ بگویم که می دانم در این عرصه چه کنم.

 

هدفم مشخص است. آن قدری را که بلدم می دانم. نحوه ی تهیه ی اسباب این طی طریق را هم که این برنامه های خوب به من آموزش داد.

 

حالا دقیق می دانم، قدم اولم را چگونه بردارم و برای قدم های بعدی چگونه برنامه ریزی کنم و در ادامه ی مسیر به چه مسائلی بپردازم و چگونه بپردازم.

 

در یکی از هم جواری ها با استاد امینی، یاد گرفتم که ماهی 3 تا غزل بخوانم، اما آنگونه که بعد از لذت بردن، به واکاوی آن بپردازم و آنچه که باعث همین لذت شده را از درون آن بیرون بیاورم.

 

در صحبت های آقای زهیر توکلی به این پی بردم که اساس مشکل ما با پست مدرن گوها، انتخاب ولی و مولاست... و چقدر این نگاه زیبا بود و به دل من نشست. با اینکه توفیق ما از صحبت های ایشان کم بود (!) اما همین یک جمله، هزار درس در دل خود داشت و ما را بس بود...

 

در شب خاطره، شنیدن خاطره هایی که از زندگی ساده و بی آلایش ناصر فیض حکایت داشت، یاد گرفتم که خودم باشم... و از خود، خود دیگری نسازم...

 

از شور و نشاط آقای طهماسبی یاد گرفتم که دل را به خنده ی دوستان آرام کردن، نتیجه می دهد: شعر مادر...

 

و بسیار آموختم و آموختم.

 

اما باید بگویم که یک امر در این اردو مورد غفلت واقع شد که موجب رنجش خاطر من شد.

 

مقام معظم رهبری در سال 90 در دیدار شاعران فرموده بودند:

 

" این شعرى که شما اسمش را شعر آئینى گذاشتید و نامگذارى نامناسبى هم نیست - حالا شما شعر مذهبى را به نام شعر آئینى معرفى میکنید، عیبى ندارد - جزو بهترین عرصه‌هاى به کار بردن قریحه‌ى خداداد شعر و این موهبت بزرگ است. این قریحه، یک نعمت بزرگى است که خدا به کسى عطا میکند؛ این نعمت را نباید کفران کرد. شکرانه‌ى این نعمت این است که انسان با این قریحه یک چیزى بیاورد وسط و به انسانها و افکار عرضه کند که براى آنها مفید باشد. نه اینکه من بخواهم خشک و جامد بگویم؛ با قطع نظر از سود و استفاده‌ى مستمع، شاعر به فکر دل خودش نباشد و حرف دل و احساسات خودش را نگوید؛ نه، اشکالى ندارد؛ یعنى بنا بر این نیست که ما سخن گفتن شاعر از دل و براى دل خود را نفى کنیم؛ لیکن میخواهیم این را بگوئیم که در مقام تقویم و ارزیابى، اگر بناست شعر محتوائى داشته باشد، بهترین محتواها همین محتواهاى شعر دینى و شعر مذهبى است با عرض وسیع و گسترده‌اى که دارد.

بخش مهمى از غزلهاى حافظ در واقع شعر مذهبى به این معنائى است که مورد نظر ماست؛ یعنى بیان معرفت و بیان حقایق الهى است در یک قالب خاصى.

بنابراین اینها محتواها و مضمونهاست، که بهترین مصرف شعر اینهاست. البته انسان وقتى به تاریخ شعر نگاه میکند، مى‌بیند این تقید و احتیاط به وسیله‌ى شاعران ما در طول تاریخ به کار نرفته؛ یعنى این گوهر یکدانه را - به قول ناصرخسرو، «دُر درى» را - ریختند به پاى خوکها، مدح گفتند و چیزهاى بیخود و بى‌معنى به کار بردند؛ بعضى‌ها هم آن را در یک معانى مبتذلِ احساسى و شهوانى به کار بردند. اینها در واقع اسراف است؛ مصرف کردن قریحه‌ى شعرى در غیر جاى خود و مورد خود است. "

 

ما حتی یک کلاس هم با این موضوع نداشتیم. بحث شعر آیینی با اینکه مورد استقبال و توجه جمع کثیری از شاعران جوان دوره بود، در آن حدی که انتظار می رفت مورد توجه مجموعه قرار نگرفت. تا جایی که حتی در بسته های آموزشی، با اینکه حدود 70 هزار تومان هم برای هر نفر اختصاص داده بودند، یک کتاب شعر آیینی، یا حتی کتابی که در این باره به سواد شاعران عزیز بیافزاید وجود نداشت. (سیر نهج البلاغه، بیشتر در مبانی فکری تأثیر گذار است تا مقوله ی شعر آیینی؛ البته به نظر من)

یا حتی در مباحث اساتید، با اینکه به مقوله های بسیار مهمی پرداخته شد و درون مایه تفکر اسلامی هم در آن ها دیده می شد، اما به نحوه ی پردازش به این شعر با حضور استادی که در این مقوله به طور خاص و ویژه کار کرده باشد، و کلاسی با این موضوع اصلن توجه نشد. یا نمی شد به طور خاص گفت که این استاد از اساتید حاضر در جمع بچه ها که با بچه ها بود و در اردوگاه دائم حضور داشت، در مقوله ی آیینی کار کرده است که به او مراجعه کرد و در این باره از او پرسید.

 

به هر حال این مقوله مقوله ی ناراحت کننده ای برای من بود که در پایان ابراز تمام خرسندی هایم از این اردو، لازم دیدم بیان کنم. 

 


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی