مدح حضرت عباس (ع) - بند پنجم
امروز سخن رنگ و لعابی دگرش هست
چون دل به سوی میکده عزم سفرش هست
دیگر ز سر عقل نراند سخنی او
دیوانه شده، رود به این سو و به آن سو
حرفش بشنو ببین چه گوید دل رسوا
شاید که تو هم رسی به این حاجت زیبا
" من مست می عشقم " 1 و دیوانه ی ارباب
آن می که بود در همه عالم می نایاب
ساقی بچکانده به لبم قطره ای از آن
زان قطره خمارم به در حضرت ایمان
این باده ی کوثر نبود، قطره ی آب است
آبی که برایش دل فاطمه کباب است
آبی که چکیده به لبم، آب حیات است
آن آب گوارا از سر رود فرات است
آن باده که از روی کرم قسمت من شد
از مشک علمدار حرم قسمت من شد
جاری شده اشکم ر غم و غصه ی ساقی
وقتی که شنیدم ز کسی قصه ی ساقی
ای کاش که تیری به بر مشک نمی خورد
تا قطره ی آبی به سوی سکینه می برد
باور نکند رضی این مهر و عنایت
آخر نبود وُ را به این لطف لیاقت 2
-----------------------------------------------
1- من مست می عشقم، هشیار نخواهم شد: عراقی
2- خرداد 1387