من از روزی که دیدم روی ماهت مست گشتم
از آن روزی که افتادم به چاهت مست گشتم
از آن روزی که گفتی منتظر بر راه بنشین
همانجایی که بنشستم به راهت مست گشتم
----------------------------------------
خرداد 1390
من از روزی که دیدم روی ماهت مست گشتم
از آن روزی که افتادم به چاهت مست گشتم
از آن روزی که گفتی منتظر بر راه بنشین
همانجایی که بنشستم به راهت مست گشتم
----------------------------------------
خرداد 1390
از فراق تو ز دل ناله و فریاد کشم
از غم هجر تو ای پیر حرم داد کشم
لایق درک حضورت نبدم زین ماتم
از همان کودکی ام داد ز بیداد کشم
حرمت مایه ی تسکین دلم بود ولی
تا ابد از غم تو ناله ی ناشاد کشم
امروز روز هفتم تنهایی ماست
این واژه ها تصویری از شیدایی ماست
بابا، برادرها و فضه، ام کلثوم
تنها امید ما دل دریایی ماست
این چند شب بالین مادر پهن مانده
با یاد او این اشک ها لالایی ماست
دوش از کوچه ی عشاق گذر می کردم
نیمه شب را به غم دوست سپر می کردم
ساعتی چند از این در به دری طی گردید
من هم این قائله را نیک نظر می کردم
بر دلم شور غم و غصه ی دلدار نشست
لیک از حس خود احساس خطر می کردم
کاشکی فاصله ها این همه تعبیر نداشت
اذن پابوسی تو حکمت و تقدیر نداشت
کاش این آینه هر لحظه نشانم می داد
که دعا در حرمت حاجت تفسیر نداشت
صحن هایت همه در حال قیامند و قعود
این نمازیست که جز نام تو تکبیر نداشت
من ز داغ دوری ات گریان شدم
من از این غصه همی نالان شدم
زینب ای آیینه ی داغ و إلم!
هر چه گویی، جان من! من آن شدم
سینه ات مجروح زخم غصه هاست
از تب این غصه ها سوزان شدم
زینب همان کسی ست که دل برده از حسین
بانوی اول دنیا و خواهر سلطان عالمین
زیبنده ی علیست چنین دخت اطهری
او بهر مادر خویش هم کند مادری
از هر کرانه لطف خدا را از او ببین
یک دم بیا و بر در این ذو العطا نشین
بین این بی صفتان رنگ و نشان باید سرخ
پیرهن ها ز دم 1 حق طلبان باید سرخ
اشک از دیده ز این غصه همی باید ریخت
چشم از شدت این آب روان باید سرخ
سخن تند من آتش به دلت خواهد زد
سر سبزم هم اگر هست، زبان باید سرخ 2
دوباره از تو سرودن قلم به دستم داد
و قاف قافیه ها عاقبت شکستم داد
دگر هوای دلم مبتلای آمدن است
و سهم روز و شبم ناله بر غمت زدن است
غم تو « سیصد و سیزده » نفر علمدار است
غم تو عادت ما بر نبودن یار است
ای که دل از باده تهی کرده ای
جام می ام را ز چه رو برده ای؟
گر تو ز این عیش فراری شدی
پس ز چه رو سرکه ز خون خورده ای؟
--------------------------------------
اسفند 1389