دلا درمان درد ما نیامد
انیس و مونس جان ها نیامد
دلا دیدی که آخر سینه نالید
که تنها همدم دل ها نیامد؟
خدایا! آخر هفته شده باز
چرا آن سرو دل آرا نیامد؟
دلا درمان درد ما نیامد
انیس و مونس جان ها نیامد
دلا دیدی که آخر سینه نالید
که تنها همدم دل ها نیامد؟
خدایا! آخر هفته شده باز
چرا آن سرو دل آرا نیامد؟
بر دلم جز عشق تو آقای من راهی ندارد
سینه ام از غصه ات می سوزد و آهی ندارد
گریه ام جاری برای این فراق چند ساله
این گدایت مثل حیدر بهر خود چاهی ندارد
-----------------------------------------------------
1388
نمی بینی نهنگا خودکشی کردن ؟
نمی بینی که آدم ها پر از دردن؟
نمی بینی که طوفان بیقرار و سخت
به روی زندگی چشماشو آروم بست؟
نمی بینی دل دنیا پریشونه ؟
نمی بینی که بلبل روضه می خونه؟
بعد آن سیل روان از دیده
و پس از توبه به درگاه خدا
ساعتی چند از آن دم که گذشت
باز دستم به خطا رفت، چرا؟
----------------------------------------
1388
ماجرای کربلا تکرار گشته یاحسین!
بار دیگر دیده ها خون بار گشته یاحسین!
آتش و خون غزه را در چنگ ماتم برده است
قلب ما آماده ی پیکار گشته یاحسین!
--------------------------------------------------
در ماجرای جنگ 22 روزه غزه - 1388
عشق و رؤیا و خیال، حاصلش رنجیدن است
عشق را لازمه دل، از جهان برچیدن است
شد فدا بهر نماز، بای بسم الله عشق 1
عشق حق هم بی نماز، دور خود چرخیدن است 2
-----------------------------------------------------------
1- منظور حضرت أباعبدالله الحسین (ع) است.
2- 1388
دل برید او ناگهان از دار فانی پر کشید
با سرودی جان نواز و آسمانی پر کشید
بر ندای ایزدی لبیک گفت و دیده بست
با دلی غمدیده از نامهربانی پر کشید
یاد یاران سفر کرده دلش را می فشرد
عاشقانه سوی آن یاران جانی پر کشید
امشب از سمت دلم دارم سخن
همچو اشک دیده می بارم سخن
امشب از قلبی شکسته، بی نوا
می زنم دم عاشقانه با شما
روزگاری صحبتم بوی تو داشت
دست هایم ره به گیسوی تو داشت
دوباره جمعه آمد و اسیر غصه و غمم
به یاد صاحب الزمان دچار رنج و ماتمم
شنیده ام ز عاشقان ضعیف و خسته گشته است
سوال دارم از خودم: من از تبار آدمم؟
ز بس گناه می کنم سرشک غصه اش روان
من ادعا نمی کنم که بهترین عالمم
عجب از خیال خامی که به سر داشته ام
و از این غصه به قلبم چه شرر داشته ام
من همانم که غمت خانه خرابش بنمود
نکند فکر کنی یار دگر داشته ام
گفته بودم که اگر ناز کنی ناز کشم
داده بودی به من آن وعده، خبر داشته ام