تا این نفس زبان کشد از وجود من
از آن توست همه بود و نبود من
باور نمی کنم که بمانم بدون تو
نام تو و کربلاست ذکر سجود من
-------------------------------
1388
تا این نفس زبان کشد از وجود من
از آن توست همه بود و نبود من
باور نمی کنم که بمانم بدون تو
نام تو و کربلاست ذکر سجود من
-------------------------------
1388
دلم میخواد دوباره وا بشه آسمونا
جور بشه بال پرواز به سمت کهکشونا
دلم میخواد که من هم راهی جبهه ها شم
مثل همه شهیدا برا حسین فدا شم
تو لحظه ی شهادت ذکر لبا حسین بود
آرزوی دلاشون بین الحرمین بود1
به درگاه تو هستم دیده گریان
بر آید از نهادم آه سوزان
دلم دیگر ندارد طاقت غم
نی ام در انتظار روز باران
عجب از روزهای خوب توبه
منم بودم به جمع روزه داران
چند وقتیست از این فاصله ها می نالم
که ازاین وضع شرر فتاده بر احوالم
در پی رهایی از غصه چنان شد کارم
که خود چاره ی مشکل آمده دنبالم
گفت درمان و دوا به دردهای تو منم
زود برگو ز چه رو نیامدی دنبالم؟
اینجا رضایت آقا رضای ماست
اینجا بهای محبت بهای ماست
از برکت و عنایت و لطف و کرامتش
اینجا غذای حضرت آقا غذای ماست
-------------------------------------------
مرداد 1388 / شعبان 1430 - مشهد مقدس
در این زمانه بسی ناله در گلو مانده
کسی میان دلم قصه از شما خوانده
سروده ای ز همان لحظه ای که می آیی
از آن زمان که گرفتار ظلم صحرایی
شنیده ام که وجودت ز غصه ها لبریز
مدال صبر خدایی به گردنت آویز
رهبرم! امر نما جان برود، میمیرم
به اشاره ات نفس قطع شود، میمیرم
وای از آن دم که دلت ناله ی غربت بزند
به خدا اگر دلت ناله کند، میمیرم
عجب زمانه ای شده، عجب هوای فاسدی
عجب که رنگ بی حیایی شد سبز سیّدی
عجب که غربت رسول خدا داد می کند
کسی به نام پیمبر دم از گناه می زند
صدای سوت پلیدان بسی به گوش می رسد
دوباره زمزمه ی ناکسی به گوش می رسد
امشب برای آمدنت گریه می کنم
از غصه ی نیامدنت گریه می کنم
آقا بیا که طاقت من هم تمام شد
بر یکه و غریب شدنت گریه می کنم
این جمعه ها که منتظرند هیچ
من هم برای سر زدنت گریه می کنم
با گناهانی که هر دم کرده ام
جانتان را بارها آزرده ام
وای از آن روزی که رسوایم کنی
آبرویم می رود، شرمنده ام
--------------------------------
خرداد 1388 / جمادی الثانی 1429