آن قدر ناله کنم تا که به خوابم آید
یا به بیداری و بر بخت خرابم آید
یا اگر لایق این لطف نبودم ای کاش
بعد مردن به سر خاک و ترابم آید
----------------------------------------
آبان 1387
آن قدر ناله کنم تا که به خوابم آید
یا به بیداری و بر بخت خرابم آید
یا اگر لایق این لطف نبودم ای کاش
بعد مردن به سر خاک و ترابم آید
----------------------------------------
آبان 1387
گفتا سخنی بگو که اذنت دادم
گفتم که برفته این مهم از یادم
گفتا که خرابی؛ نبود بعد تو کَس
گفتم که مخوان منحرف و شیّادم
گفتا که نشانی از خود ابراز نما
گفتم که من از قبیله ی مرصادم
سخن این مرتبه آغاز با تو
بده بالم پر پرواز با تو
تمام آسمان رنگین کمان است
میان سینه ها ماتم عیان است
شده آغاز هر مشقی به نامت
همه، از جمله شاهان هم غلامت
بازم دلم گرفته، هوای گریه داره
میخواد برای ارباب، بارون بشه بباره
میخوام که با سرشکم، دریا برات بسازم
تموم زندگیمو، آقا به پات ببازم
« میون این همه نور، نور حسینو عشقه
شور میزنم به سینه، شور حسینو عشقه "
سخن آغاز می گردانم امشب
برایت روضه ها می خوانم امشب
سرودی از فضای بی کسی، غم
سخن از غصه های می رانم امشب
دوباره آمدم بهر انابه
قبولم کن خدا! مهمانم امشب
برای آن که خیالی گناه دارد، نه
برای من که گنه کارم و خطا کارم
تو برتری ز توهم، تو برتری ز خیال
تو برتری ز هر آنچه به چنته ام دارم
منی که در دم غفلت که نه، به هر وقتی
گناه کرده ام و بند قید تکرارم
دوست دارم قطره ای باشم ببارم بر رهت
یا که سنگی خرد و کوچک، زیر پایت، در رهت
گو کدامین راه را تو می نمایی انتخاب؟
تا شوم چشم انتظارت، همچو بادِ هر رهت
-----------------------------------------------------
1387
تو را از جنس الماس آفریدند
تو را با ناز و احساس آفریدند
ز رویت نازنین! تصویر زشتی
کشیدند و گل یاس آفریدند
--------------------------------
1387
ساقی! به دلم امشب از باده ی مستی ده
از هستی خود قدری پیمانه ی هستی ده
ساقی! من اگر مستم از باده گساری نیست
پاکم! نهراس از من، برخیز و دستی ده
------------------------------------------------------
1387
دلم از غصه ات یارا! کباب است
ببین حالم ز هجرانت خراب است
مرا در کوی خود جانا! بده راه
گرفتن دست تنها را ثواب است
الا ای صاحب و منجی عالم!
چرا بین من و رویت نقاب است؟