آسمون دلش گرفته، گمونم میخواد بباره
دلشو تو دست بگیره، هر کی امشب بیقراره
توی کوچه های کوفه، تو یه خونه ی قدیمی
وقت افطار سر سفره، سفره ای خوب و صمیمی
یه بابا مهمون امشب خونه ی دختر کوچیکه
اما از کارای بابا، دل دختر، تیکه تیکه
آسمون دلش گرفته، گمونم میخواد بباره
دلشو تو دست بگیره، هر کی امشب بیقراره
توی کوچه های کوفه، تو یه خونه ی قدیمی
وقت افطار سر سفره، سفره ای خوب و صمیمی
یه بابا مهمون امشب خونه ی دختر کوچیکه
اما از کارای بابا، دل دختر، تیکه تیکه
بیا ای یوسف زهرا دمی بر من نظر بنما
بیا دیگر سحر گردان شب تاریک هجران را
الا ای صاحب عالم که دل در بند زلف توست!
« چه دشوار است پیمودن به هجران تو منزل ها » 1سحر، افطار، هر لحظه، به هر محدوده ای باشم
« ز داغت آن چنان گریم که ماند ناقه در گل ها »2
دیگر بنما پیدا این مطلع پنهان را
بشنو سحری یکدم فریاد غریبان را
ای ماه شب یلدا! کافیست خسوف تو
دیگر سحری باید شام دل ویران را
« دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آیی »1
این حرف قدیمی شد خواندیم ز بس آن را
تویی آن شاخه ی طوبای بهشت
که خدا بهر من آن را بسرشت
قاضی آمد بنویسد به تمنا نامم
گفت مجنون و همان را بنوشت
------------------------------------
1387
صد مژده تو را یارا، عید رمضان آمد
فرخنده سعید فطر، فطریه ی جان آمد
سی روز بُدی روزه، احسنت بر این کارت
زین کار نکو مزدت، از سوی جنان آمد
بخشید خدا جرمت، ره توشه از این برتر؟
بین نامه ی اعمالت، چون برف گران آمد
سقای حسین بن علی یاور زینب
در سماء احسان و وفا یگانه کوکب
فخر مرتضی در صف پیکار و شجاعت
وانکه قامت سرو قدش کند قیامت
امید حسن، پناه کلثوم و سکینه
مغموم ز ماجرای خون بار مدینه
می خواهم از عمق دلم گویم سخن از پادشاه
آنکه فدایش جان کنم، گر او نماید یک نگاه
آن کس که وصف طائری از طائران مرقدش
دل مرده را احیا کند، بیرون برد دل را ز چاه
این روزها شد قسمتم، باری دگر این دیده را
وقف تماشایش کنم، نذر نظر بر بارگاه
آسمان تیره و تار است، چه ظلم روشنی
بشنوید این قصه را، این قصه ی بشنیدنی
قصه ی تاریکی هفت آسمان و عرش و فرش
قصه ای از آن چه روزی بوده در شب دیدنی
از عزای عالم معنا روایت می کنم
آن مصیبت که پس از وقت عظیمی ماندنی
میخوام بگم برای تو، از هستی رفته به باد
از اون کرامتی که شد، نصیب من خیلی زیاد
یادم میاد تو هیئتا، تو روضه ها، تو گریه ها
این حرفو می زدم به تو، خدا کنه یادت بیاد
قسم به جون کفترات، که باوفاتر از من اند
منو ببر به کربلا، که جون داره به لب میاد
آقا چه خوش است با تو افطار کنیم
ذکر یا علی را با تو تکرار کنیم
آقا چه خوش است مانده ی افطارت
درمان و دوای دل بیمار کنیم
------------------------------------------
شهریور 1387 / رمضان 1429