چینی شیدایی
دلم از غصه ی ایام چون پروانه ی پر بسته می ماند
گرفتار هوای یک اتاق خالی و دربسته می ماند
سکوتی بر لبم جاریست چون آرامش پیش از پریشانی
نمی دانم دل طوفانی ام تا چند سال آهسته می ماند
به روی شانه ی هم می نشانم سنگ های باور خود را
نمی دانم که این دیوار می ریزد و یا پیوسته می ماند 1
شبیه ریشه ی سرو است بر دل این ترک هایی که جامانده
گمانم تا به آخر چینی شیدایی ام بشکسته می ماند
شبیه برکه ای رؤیای وصل ماه را در سینه ام دارم
دلم جاده نشین این خیال پوچ هم پیوسته می ماند 2و3
-----------------------------------------------
1- عشق بر شانه ی هم چیدن چندین سنگ است
گاه می ماند و ناگاه به هم می ریزد
فاضل نظری (بی بهانه)
2- مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست
فاضل نظری (بی بهانه)
3- مرداد 1392 - جناب آقای ناصر فیض و محمدرضا طهماسبی در اردوی آفتابگردان ها دست محبت خویش را بر سر این سروده کشیده اند.