دست در دایره ها داری حیف
مثل دیروز هوا داری حیف
این شعاع سخنان از من نیست
تو ز من فاصله ها داری حیف
راستی فاصله تقصیر تو نیست
در دل فاصله جا داری حیف
دست در دایره ها داری حیف
مثل دیروز هوا داری حیف
این شعاع سخنان از من نیست
تو ز من فاصله ها داری حیف
راستی فاصله تقصیر تو نیست
در دل فاصله جا داری حیف
چند وقتیست که از تو خبری نیست مرا
نیست بین من و تو رابطه ای میدانم؛
این مترسک به امید عبثی بنشسته،
تازه فهمیده ام آن حرف که چوپان می گفت:
که دلم را به عبور لحظه ها خوش نکنم،
و توقف نکنم،
در تب و تاب توام هر نفس ای بی همتا
من گرفتار غمم بی خبر از این دنیا
من همانم که بریزد همه ی هستش را
به دمی تبسم و نگاهت ای دل آرا
من و آن خاطره ی تلخ جدایی، نکند
که شوم باز گرفتار و اسیر و تنها
تا این نفس زبان کشد از وجود من
از آن توست همه بود و نبود من
باور نمی کنم که بمانم بدون تو
نام تو و کربلاست ذکر سجود من
-------------------------------
1388
دلم میخواد دوباره وا بشه آسمونا
جور بشه بال پرواز به سمت کهکشونا
دلم میخواد که من هم راهی جبهه ها شم
مثل همه شهیدا برا حسین فدا شم
تو لحظه ی شهادت ذکر لبا حسین بود
آرزوی دلاشون بین الحرمین بود1
به درگاه تو هستم دیده گریان
بر آید از نهادم آه سوزان
دلم دیگر ندارد طاقت غم
نی ام در انتظار روز باران
عجب از روزهای خوب توبه
منم بودم به جمع روزه داران
چند وقتیست از این فاصله ها می نالم
که ازاین وضع شرر فتاده بر احوالم
در پی رهایی از غصه چنان شد کارم
که خود چاره ی مشکل آمده دنبالم
گفت درمان و دوا به دردهای تو منم
زود برگو ز چه رو نیامدی دنبالم؟
اینجا رضایت آقا رضای ماست
اینجا بهای محبت بهای ماست
از برکت و عنایت و لطف و کرامتش
اینجا غذای حضرت آقا غذای ماست
-------------------------------------------
مرداد 1388 / شعبان 1430 - مشهد مقدس
در این زمانه بسی ناله در گلو مانده
کسی میان دلم قصه از شما خوانده
سروده ای ز همان لحظه ای که می آیی
از آن زمان که گرفتار ظلم صحرایی
شنیده ام که وجودت ز غصه ها لبریز
مدال صبر خدایی به گردنت آویز
رهبرم! امر نما جان برود، میمیرم
به اشاره ات نفس قطع شود، میمیرم
وای از آن دم که دلت ناله ی غربت بزند
به خدا اگر دلت ناله کند، میمیرم