بابا بابا! بیا امشب به دیدنم
ببین که من خون جگرم
بابا کجایی ببینی
چندین شبه دربه درم
بابا بابا! بیا امشب به دیدنم
ببین که من خون جگرم
بابا کجایی ببینی
چندین شبه دربه درم
روزگاری رسید و حالِ زمان
ناگهان از جفای غم بد شد
آبِ دریای پُر تلاطمِ درد
از سرِ مردمِ زمین رد شد
مردم از ناتوانی تدبیر
خسته بودند و در گرفتاری
جورِ غم را به دوش میبردند
چه بگویم ز دردِ بی یاری
وعدهها بود و چشمِ امیدی
که پیِ هرچه گفته شد خشکید
تو خودت شاهدی خدا این قوم
وعدهها را شنید و هیچ ندید
دلا از عشق تو آقا شده دریای سرور
شده قلبا همه از نور خدا چشمهی نور
چشم بد از تو و از هر کی تو رو دوست داره دور
زندگی وقتی که عشق تو وسط باشه خوشه
هر کسی شیعهی مولاس راه ایمان جلوشه
آخرش شوق زیارت تو ما رو میکُشه
مرا به خاطرههای دلت چنین بسپار
کسی که خندهی تو کل آرزویش بود
کسی که لحظه به لحظه تصوّری از تو
میان گریهی هر لحظه رو به رویش بود
کسی که با تو نبودن شروعِ پایانش
و اشکِ دیده به شوقت نمِ وضویش بود
روزها ثانیهها دقیقهها ساعتها
سپری میشن به شوقِ دیدن روی بهار
دلِ من منتظره دوباره بارون بزنه
دوباره گریهم گرفته؛ ابر مهربون ببار
تو غربت این شهر، دلخوش به شماییم
دل بستهی صحنِ، آقامون رضاییم
دل تموم عاشقات رفته، میون زائرات
گرفته بال و پر توی صحنت، مثِ کبوترات
تو حریمت آقا
دل میره به سمت کهکشون و آسمونا
قلب غصهدارم
میتپه به شوقِ دیدنِ حریمت آقا
من همون گدام که
را[ه] به را[ه] حرم میاومد ای عزیز زهرا
حرم میخوام
از تو شاه کرم میخوام
کنار من بنشین... این قرار من با تو
خزان درد فراقم؛ بهار من با تو
تو باش و جبر تمام تفکراتم باش
کنار من بنشین... اختیار من با تو
من از تمام خودم بی بهانه میگذرم
از این به بعد تمام تبار من با تو
درب آسمون واشد
باز دوباره پیدا شد
ماهِ روزه، ماهِ عشق
قلب عالم آماده
چون دوباره افتاده
سمت ما نگاه عشق
رمضان است و هوا پر شده از عطر دعا
میزند موج یمِ رحمت و و احسان خدا
هر که دارد به سرش میل وصال کوی دوست
رمضان ماه خوش بندهی شرمندهی اوست