من از کلام تو در اضطراب می افتم
ز های و هوی تو در فکر آب می افتم
که آتشی که تو را می کشد شود خاموش
وگرنه غیر برایت به خواب می افتم
تنفسی که چنین با عتاب می رانی
چنان تپیده که من در سراب می افتم
حالا که قصه ی ما شرح ماتم است
پس این قباله خاطره ای از محرم است
« کشتی شکست خورده ی طوفان کربلا » 1
ساحل نداشت که داغش دمادم است 2
---------------------------------------
1- کشتی شکست خورده ی طوفان کربلا
در خاک و خون فتاده به میدان کربلا
محتشم کاشانی
2- بهمن 1390
ما سال هاست نمک گیر روضه ایم
از ابتداست نمک گیر روضه ایم
در اقتصادخانه ی ارباب عالمین
این سهم ماست، نمک گیر روضه ایم
-----------------------------------
بهمن 1390
این روزها گرفتی حال و هوای حافظ
داری همیشه نقلی از شعرهای حافظ
اما چه خوب میشد گر نکته های ما را
دریابی ای صنوبر از ماجرای حافظ
یادش بخیر روزی کز فرط این علاقه
من یک غزل سرودم از دل برای حافظ (کلیک کنید)
---------------------------------------
بهمن 1390
دلم میان طلب های بی بهانه شکست
از اینکه بی تو نشستم میان خانه شکست
از اینکه بی تو همه روزگار من شب شد
از اینکه بی تو سپر می شود زمانه شکست
از اینکه دست نیازم به سوی ناکس رفت
از اینکه بی تو شدم جلد آستانه شکست
قدم قدم روانه ام به سمت تو شبانه روز
که گشته این ندیدینت غمی عظیم و سینه سوز
خدا کند که جان دهم برای تو عزیز من
تمام هست خود کنم فدای تو عزیز من
رسد ز یاس و نسترن شمیم عطر و بوی تو
تو میوه ی دل منی منم گدای کوی تو
حالا مرا به حال خودم وا گذاشتی؟
در بین غصه ام تک و تنها گذاشتی؟
دیدی گره ز کار من خسته وا نشد
رفتی و بی خیال گره را گذاشتی
من لایق تو نیستم، قبول، پس چرا
این عُلقه 1 را میان دلم جا گذاشتی؟
از غمت تا به ابد ناله ی ناشاد کنم
همه دم از رخ زیبای تو من یاد کنم
یاد آن روز که من را به دلت جایی بود
بینمان همدمی و قصه ی زیبایی بود
نکند از من دل خسته دمی دل بکنی
یا دگر قید دل خسته ی من را بزنی
دوباره جمعه و این دیده آسمانی شد
دوباره صفحه ی ذهنم پر از نشانی شد
نگاه سوی چه باشد که ناگهان با اشک
دو چشم پر ز معاصیم جمکرانی شد
-----------------------------------------------
دی 1390 / صفر 1433